اين جمله در حكم كبراى قياسى است كه با وجود آن نيازى به ذكر صغراى
آن نبوده است و تقديرش اين است: اى معاويه با توجه به مطالب ياد شده تو خلفى هستى
كه تابع گذشتگانت مىباشى و هر كسى در كارها و صفتهاى ناروا گذشتگانى را پيروى كند
كه سرنگون در جهنم مىباشند او نيز مثل آنان در جهنم است و هر كس چنين باشد بدا به
حالش، پس بدا به حالت! 6- مطلب ششم كه در نامه معاويه وجود داشت اين بود كه ادعاى
خود را مبنى بر اين كه با امير المؤمنين در فضيلت و شرافت يكسان مىباشد، با اين
بيان تاكيد كرد كه هيچ يك از ما، در اين جهت امتيازى بر ديگرى نداريم مگر به
مقدارى اندك و بى ارزش كه نه باعث تبديل عزت به ذلت و نه سبب بردگى شخص آزاد
مىشود، (57342- 57292) حضرت، در پاسخ وى مىفرمايد: و فى ايدينا بعد فضل النبوّه
... الذليل.
مسلم است كه فضيلت نبوت كه در اين شاخه از بنى هاشم تحقق يافته به
آنان قدرتى داده است كه متكبران و گردنكشان را به خاك مذلّت نشانده و خوارشدگان را
عزيز و نيرومند كردند و بسيارى از آزاد شدگان را به بند رقيّت در آوردند، و اين
امتياز در شاخه بنى اميه وجود نداشت. پس با اين بيان امام، ادعاى معاويه، بكلّى
باطل شد. آن گاه پس از اثبات بسيارى از امتيازات و فضايل براى خود و بقيه خاندانش،
به اثبات پستى و بىفضيلتى در امرى، براى طرف مقابل خود و بقيه فاميل او پرداخته
است، كه اكثر افراد عرب از آن امر كسب فضيلت و شرافت كردهاند و آن امر، دخول در
اسلام است، كه معاويه و فاميل او بنى اميه، اسلام آوردنشان براى خدا نبود بلكه از
روى هوا و هوس و يا ترس از كشته شدن، اظهار اسلام كردند، در موقعى كه سابقين در
اسلام با تقدمشان به خدا رسيدند و مهاجران و انصار، آن همه فضيلت و شرافتهاى
سعادتبخش