حضرت در اين جمله اشاره به خود كرده است كه مثل آنان كه نامشان را
برده، آرزوى شهادت داشت اما هنوز وقتش نرسيده بود به دليل آن كه براى هر فردى از
افراد و جامعهاى از جوامع عمرى و مدت مشخصى است كه هر وقت اجلش سرآمد يك لحظه پس
و پيش ندارد.
پس از آن كه دليل برترى و فضيلت خود و خاندانش را بر ديگران روشن
كرده، از گردش روزگار اظهار شگفتى مىكند، كه او را با اين همه فضيلت در رديف
ناشايستگان و كسانى قرار داده است كه هيچ گونه عملى كه آنان را به خدا نزديك كند،
ندارند،
(56355- 56349)
الّا، ان يدّعى مدّع مالا اعرفه،
مقصود از مدّعى معاويه است كه امكان دارد در دين و سابقه در اسلام،
براى خود ادعاى فضيلت كند كه بكلى در او، وجود ندارد.
(56360- 56356)
و لا اظن اللَّه يعرفه،
امام (ع) پس از آن كه فرمود من فضيلتى براى او در پيشگاه خدا
نمىبينم، در اين عبارت اظهار مىدارد، گمان نمىكنم حتى در علم خدا هم فضيلتى
براى وى وجود داشته باشد، يعنى اصلا او را فضيلتى نيست، تا مورد علم حق تعالى واقع
شود، زيرا وقتى چيزى وجود نداشته باشد، در آينه علم الهى هم نمايان نخواهد بود، و
پس از آن كه فضيلت را براى خود و عدم آن را براى طرف مقابل خويش اثبات فرمود، به
حمد و ثناى خدا پرداخته و، وى را به سبب اين نعمت، شكر و سپاس كرد.
واژه الّا در اين عبارت استثناى منقطع است زيرا ادعاى مدعى از نوع
مطالب گذشته نيست.
(56429- 56361) پس از آن كه معاويه در نامه خود، درخواست كرد كه امام
(ع) قاتلان