در سال سوم هجرى واقع شد، به شهادت رساند، و
سبب آن چنين بود كه وقتى مشركان شكست خورده جنگ بدر به مكه برگشتند كاروان شترى را
كه ابو سفيان رهبرى آن را به عهده داشت ديدند كه در دار الندوه ايستاده، اشراف
قريش كه هر كدام در مالكيت شتران شريك بودند، پيش ابو سفيان آمدند و گفتند: ما با
طيب خاطر، حاضريم اين شتران را بفروشيم و با سود آن لشكرى براى حمله بر محمد (ص)
آماده كنيم، ابو سفيان گفت: من نخستين كسى هستم كه با اين امر موافقم، و فرزندان
عبد مناف هم با من هستند، شتران را كه هزار نفر بود، فروختند و از بهايش كه پنجاه
هزار دينار شد به هر كس از صاحب شتران سهم اصليش را دادند، و سود سهام را گرد
آوردند، و سپس رسولانى به سوى بقيه اعراب گسيل كردند و همه را براى جنگ فرا
خواندند، پس سه هزار نفر جمع شدند و با خود هفتصد زره و دويست اسب و سه هزار شتر
آوردند و گروهى از آنان شب را بر در خانه رسول خدا ماندند. در آن شب پيامبر خدا در
خواب ديد، زره محكمى به تن دارد و شمشيرش ذو الفقار شكست و گاوى ذبح شد و مثل اين
كه به دنبال قوچى مىرود، پس در تعبير آن فرمود: زره، شهر مدينه و تعبير گاو، آن
است كه برخى از اصحابش كشته خواهند شد و درهم شكستن شمشير علامت مصيبتى است كه بر
خودش وارد خواهد شد، و مراد از قوچ، سردار لشكر كفّار است كه خدا او را مىكشد.
مصيبتى كه بر خود حضرت وارد شد اين بود كه عتبه بن ابى وقاص سنگى به
سوى وى پرتاب كرد، به چهار دندان جلوى او اصابت كرد و نيز بينى او شكست، و صورت
مباركش مجروح شد، و برخى گفتهاند كسى كه اين كار را انجام داد، عمرو بن قمئيه
بود،. خلاصه آن روز بر مسلمانان روز بس دشوارى بود.
روايت شده است كه در روز احد، هند با گروهى از زنان حاضر شد و به