امام (ع) در سخنان خود، احمرار بأس را كنايه
از شدت جنگ آورده است به دليل اين كه شدت در جنگ سبب ظهور سرخى خون در آن مىباشد،
اگر چه كثرت استعمال اين لفظ (از روشنى معنايش) جنبه كنايه بودن را از بين برده
است، و موت احمر (مرگ سرخ) كنايه از سختى آن است، و در جنگ و هر گونه شدتى كه باعث
خونريزى شود، اين كلمه استعمال مىشود.
بدر نام چاهى است كه به اسم حفر كننده آن نامگذارى شده است. و اما
قتل عبيدة بن حرث بن عبد المطلب كه به دست عتبة بن ربيعه واقع شد از اين قرار است
هنگامى كه در جنگ بدر، مسلمانان با مشركان روبرو شدند، عتبه و برادرش شيبه و پسرش
وليد حمله كردند و مبارز طلبيدند، گروهى از انصار به سوى آنها رو آوردند، اما آنها
گفتند ما هماوردهاى خويش از مهاجران را مىخواهيم، حضرت رسول رو كرد به حمزه، و
عبيده و امير المؤمنين (ع) و فرمود برخيزيد، عبيده كه سنش زيادتر بود با عتبه بن
ربيعه مواجه شد، و حمزه با شيبه، على (ع) هم با وليد به مبارزه پرداختند، دو نفر
اخير حريفان خود را به قتل رساندند اما عبيده و عتبه، دو ضربت با يكديگر رد و بدل
كردند و هيچ كدام نتوانست ديگرى را از پاى در آورد، حمزه و على (ع) بر عتبه حمله
برده و او را به قتل رساندند و سپس جنازه نيمه جان عبيده را در حالى كه دستش بريده
و مغز سرش روان بود به سوى پيامبر حمل كردند وقتى عبيده حضور حضرت رسيد، عرض كرد:
يا رسول اللَّه (ص) آيا من شهيد نيستم؟ حضرت فرمود: آرى تو شهيد هستى، در اين
هنگام عبيده گفت: اگر ابو طالب زنده بود مىدانست كه من سزاوارترم به آنچه كه در
شعرش گفته است: «ما تا جايى تسليم پيامبريم كه حاضريم براى حمايت او، نزد وى به
خاك و خون افتيم، و از زن و فرزندان خويش فراموش كنيم.»
و حمزة بن عبد المطلب را وحشى در جنگ احد كه پس از واقعه بدر