تحويل دهد اما او از اين كار خوددارى كرد،
به اين طريق پيوسته كفار به آزار پيغمبر خدا مشغول بودند و براى از ميان برداشتن
آن حضرت چارهجويى مىكردند، احمد حنبل در مسندش از ابن عباس نقل كرده است كه گفت:
گروهى از قريش در حرم خداوند در حجر اسماعيل گردهم آمدند و به لات و
عزّا و سوّمين معبودشان منات، سوگند ياد كردند كه هر جا محمد (ص) را ببينند
يكپارچه و متحد بر سر او بريزند و تا وى را نكشند از هم جدا نشوند، ابن عباس گفت،
حضرت فاطمه كه از اين قضيه آگاه شد خدمت حضرت آمد و به او اطلاع داد و گفت: پدر
جان! اين دشمنان هر جا تو را ببينند خواهند كشت و هر كدام قسمتى از ديه قتلت را به
گردن خواهد گرفت، پيغمبر خدا فرمود:
دخترم! آبى حاضر كن تا وضو بگيرم، آن گاه وضو گرفت و داخل مسجد
الحرام شد، كفار كه در كنار كعبه بودند چشمهاى خود را بستند و گفتند: او همين است
اما هيچ كدام به طرف او برنخاست، پس پيامبر جلو آمد و بالاى سر آنان ايستاد، و كفى
از خاك گرفت. و روى آنان پاشيد و گفت: تباه باد اين چهرهها و بر صورت هر كدام كه
از اين خاك ريخت، در جنگ بدر با حالت كفر به قتل رسيد، آرى اين است معناى گفتار
امام: فاراد قومنا اهلاك نبيّنا و اجتياح اصلنا ... نار الحرب.
(56214- 56207)
و همّوا بنا الهموم،
دشمنان نسبت به ما اراده ضرر رساندن و انجام دادن كارهاى زشت كردند
به تعبير ديگر اراده كردند كه نسبت به ما كارهايى انجام دهند كه سبب حزن و اندوه
شود.
(56220- 56215)
و منعونا العذب،
نشاط زندگى را از ما گرفتند، در جمله بعد امام (ع) واژه احلاس كه از
باب افعال و به معناى ويژه قرار دادن است، استعاره از اين قرار داده است كه
دشمنان، ترس و بيم را ملازم و همراهشان ساخته بودند همچنان كه آن پارچه نازك و
رقيق همراه و چسبيده به بدن شتر مىباشد، و آتش