را هم استعاره از جنگ آورده و به آن
اضافهاش كرده است زيرا جنگ از حيث آزار رسانيدن و از بين بردن همه چيز مانند آتش
است، و واژه ايقاد كه به معناى آتش افروزى مىباشد به منظور ترشيح براى استعاره
اخير ذكر شده است.
(56230- 56221)
و اضطرونا الى جبل وعر، و كتبوا علينا بينهم كتابا،
نقل شده است كه وقتى حمزه و عمر مسلمان شدند و نجاشى از پيش خود، از
مسلمانان حمايت كرد و ابو طالب هم از رسول خدا حمايت كرد، و اسلام در ميان قبايل
منتشر شد، پس مشركان به منظور خاموش كردن نور خدا به كوشش پرداختند، و قبيله قريش
گردهم آمدند بين خود قرار گذاشتند كه مكتوبى بنويسند و پيمان به بندند كه به بنى
هاشم و بنى عبد المطلب زن نداده و از ايشان نيز زن نگيرند، به آنان چيزى نفروخته و
از آنها چيزى نخرند، اين عهدنامه را نوشتند و امضاء كردند، و براى محكمكارى آن را
در ميان كعبه آويزان كردند، در اين هنگام بنى هاشم و فرزندان عبد المطلب به شعب
ابو طالب پناه آوردند، از ميان بنى هاشم ابو لهب خارج شد، و پشتيبان مشركان شد،
بنا بر اين مشركان مواد غذايى و حق عبور و مرور را از آنها قطع كردند و از اول سال
هفتم نبوت پيامبر، ميان شعب در محاصره بودند و جز در اوقات معيّنى حق بيرون آمدن
نداشتند تا اين كه سختى حالشان به نهايت رسيد و از شدت گرسنگى صداى كودكانشان از
پشت شعب شنيده مىشد، و اما قريش در مقابل اين اوضاع فلاكتبار، بعضى خوشحال بودند
و عدهاى ناراحت، سه سال به اين منوال به سر بردند، تا سرانجام از طرف خدا به
پيامبر وحى رسيد كه موريانه عهدنامه را جويده تنها نام خدا را باقى گذاشته و بقيه
آن را كه مطالبى ظالمانه و جائرانه بوده همه را محو ساخته است، پيامبر اكرم اين
خبر را به عمويش ابو طالب داد و به او گفت پيش قريش برود و آنان را از اين امر
آگاه سازد، ابو طالب رفت و به آنها گفت برادر زادهام چنين مىگويد، اكنون
بيازماييد اگر راست گفته باشد از اين عقيده ناپسندتان دست برداريد و