مانع شود از آن كه جرأت پيدا كنى تا خونهاى
مردم را بناحق بريزى و آنان را از رعايت كردن حلال و حرام دور كنى، پس سوره فلق را
بخوان و به خدا پناه ببر از شرّ آنچه آفريده و از شرّ نفس حسودت آن گاه كه به حسد
خود عمل كند. خدا دلت را مسدود كند و موى پيشانيت را بگيرد و در توفيق تو شتاب كند
كه من خوشبختترين مردم در اين امور هستم. و السلام.»
امير المؤمنين در پاسخ اين نامه معاويه، نامه مورد شرح و تفسير را با
اضافاتى كه نقل مىشود مرقوم فرمود: اما بعد فقد اتتنى منك موعظه ... بسوء را يك،
و پس از اين جملهها كه در متن نهج البلاغه ذكر شده، اين عبارات بوده است كه ترجمه
آن ذكر مىشود، و نامهاى از تو آمده است كه بىشباهت به خودت نيست و همين امر تو
را بر آن داشت كه بر چيزى بتازى كه سزاوار تو نيست و اگر نبود آگاهيم از حال تو، و
از آنچه رسول خدا در باره تو فرموده است، كه ناگزير واقع شدنى است، همانا تو را
موعظه و نصيحت مىكردم، اما مىدانم كه موعظهام در كسى كه استحقاق كيفرش حتمى است
و از عذاب الهى بيمى ندارد نه بزرگوارانه، به خدا اميدوار و نه بطور جدّى از خدا
بر حذر است، تأثيرى ندارد، پس تو را در همان گمراهى و سرگردانى و نادانيت رها
مىكنم، اين تو و دنياى در گذر، با آرزوهاى بر باد رفتهات، كه خداوند عالم و
قادر، در كمين ستمكاران است، بهوش باش كه من، از آنچه پيامبر خدا در باره تو، و
مادر و پدرت فرموده است، آگاهم. و السلام دليل بر آن كه اين نامه شماره 7، پاسخ
نامه نخستين معاويه نيست آن است كه نامه اول معاويه مشتمل بر پند و موعظه نبود كه
حضرت در پاسخ از آن ياد كرده است، اما مرحوم سيد رضى چنان كه عادتش بر رعايت نكردن
اين امور است قسمتى را كه در پاسخ نامه اول است به اين نامه افزوده است. اكنون به
شرح مورد سخن مىپردازيم: