را با زور به كارى وادار سازد، بر خلاف كسى
كه او را مسئول قرار داده است و نمىتواند به كار خطيرى از امور مالى و غير آن
اقدام كند مگر با دليل از طرف كسى كه وى را بر بندگان، رئيس و بر سرزمينها امين
قرار داده است، و جمله و انّ عملك تا من فوقك مقدمه اول و صغراى قياس را تشكيل
مىدهد و تقدير كبراى آن از اين قرار است، هر كس چنين ويژگيهايى داشته باشد حق
ندارد بر خلاف ما فوق خود در امرى استبداد به خرج دهد و جز با اطمينان كامل از طرف
وى دست به امر با اهميت و خطرناكى بزند و سپس برخى از امورى را كه استبداد و
مخاطره در آن روا نيست كه عبارت از ثروت و اموال بلاد اسلام است، شرح داده و بر
وجوب حفظ آن به دو امر استدلال فرموده است يكى اين كه مال خداست كه به بندگان با
ايمانش عطا فرموده است و دوم آن كه او از طرف امام خزانهدار است تا وقتى كه اموال
را پيش او ببرد، و كار خزانهدار هم حفظ و نگهدارى مال است، و اين كه در آن تصرفى
نكند مگر با اجازه و دليل مورد اطمينان، كه در پيشگاه خدا به آن استدلال كند.
و اشعث هنگامى كه امير المؤمنين حكومت را به دست گرفت از آن حضرت
مىترسيد و يقين داشت كه وى را از فرماندارى بر كنار خواهد كرد، زيرا سابقه سوئى
در دين داشت و كردارهاى ناپسندى در دين و حرفهاى توهينآميزى در حق حضرت از او
صادر شده بود كه در گذشته، ذيل سخن امام: و ما يدريك ما علىّ ممالى [1]، به برخى از آنها اشاره كردهايم.
(55967- 55961) امام پس از بيان وظيفه و تكليف او، به منظور آرامش
خاطرش فرمود:
اميدوارم كه بدترين فرمانروا براى تو نباشم و اين كلام را با لفظ
اميدوارى آغاز كرد تا وى را ميان خوف و رجا نگه دارد، و اشعث چون مىدانست كه اگر