توست، و تو، يكى از خزانهداران او مىباشى
كه آن را به من تسليم كنى، و من اميدوارم براى تو فرمانرواى بدى نباشم، و السلام.»
[شرح]
(55916- 55906) از شعبى نقل شده است كه وقتى امير المؤمنين به كوفه
منتقل شد كه اشعث بن قيس از زمان عثمان حكمران سرزمين آذربايجان بود، امير
المؤمنين كه زمام امور را به دست گرفت، نامهاى براى آگاهى به او نوشت و اموال
آذربايجان را از وى مطالبه كرد و نامه را با زياد بن مرحب همدانى فرستاد و اول
نامه از اين جا آغاز مىشود:
بسم اللَّه الرحمن الرحيم، نامهاى است از بنده خدا، على، فرمانرواى
مؤمنان به جانب اشعث بن قيس، پس از حمد خدا و نعت پيامبر، اگر خصلتهاى زشتى در تو
نبود، تو در اين امر كه حكمرانى آذربايجان است بر ديگران مقدم بودى و اگر تقواى
الهى داشته باشى اميد است عاقبت به خير باشى، ماجراى بيعت مردم با مرا شنيدهاى،
طلحه و زبير نخستين بيعت كنندگان با من بودند، اما بدون هيچ دليلى بيعت را شكستند،
عايشه را از خانه بيرون كشيدند و او را به منظور جنگ با من به بصره آوردند، پس من
با مهاجران و انصار به جانب آنان رفتم، هنگام برخوردمان از آنها خواستم كه از جنگ
دست بردارند و به خانههايشان برگردند، آنها نپذيرفتند و نبرد را آغاز كردند اما
من پيوسته ايشان را نصيحت مىكردم و سرانجام نسبت به باقى مانده آنها كمال نيكويى
را انجام دادم، و بدان كه عمل حكمرانى تو ... تا آخر نامه، كه ترجمه آن گذشت، اين
نامه را عبد اللَّه بن ابى رافع، منشى آن حضرت در ماه شعبان سال سى و شش هجرى
نوشت.
(55960- 55917)
انّ عملك ... بوثيقة،
اين جمله اشاره به قياس مضمر از شكل اول است كه در اين استدلال، حضرت
بيان فرموده است كه اشعث حق ندارد رعيت خود