كفشها و پيراهن رسول خداست كه هنوز كهنه
نشده اما دين او را عوض كرده و سنت وى را تغيير دادهاى و سخنان تند و درشتى به او
گفت، عثمان نيز پاسخ وى را همچنان با درشتى داد، و اين عمل و گفتار عايشه، از
مهمترين عللى بود كه مردم را به قتل عثمان واداشت، اجمالا وادار ساختن اين سه
شخصيت مردم را به كشتن عثمان آن چنان مشهور است كه نيازى به توضيح ندارد.
گفتيم جمله صدر مطلب نخستين مقدمه قياس است، و اكنون مقدمه دوم يعنى
كبراى قياس چنين فرض مىشود: هر كس چنين باشد و حالتى مثل اين سه نفر داشته باشد
به داخل شدن در قتل عثمان و وادار كردن مردم بر آن سزاوارتر است.
(55466- 55463) فاتيح له قوم فقتلوه، از اين عبارت چنان برمىآيد كه
حضرت اجتماع مردم بر كشتن عثمان را به مقدرات الهى نسبت مىدهد تا به اين دليل
ذهنهاى مردم را از نسبت دادن آن به خودش منصرف سازد، و قطب راوندى در شرح خود گفته
است اين كه امام جمله را به صورت مجهول آورده و آن را نسبت به خدا، يا شيطان نداده
به اين دليل بوده است كه دو گروه را، راضى و خشنود كند.
(55477- 55467)
و بايعنى ... مخيرين،
اين جمله مقدمه اول قياس مضمرى است كه در آن استدلال شده بر آن كه
اصحاب جمل از بندگى خدا خارج شده و به مكر و فريب گراييدند و پيمان شكنى كردند و
در امرى داخل شدند كه خداوند مىفرمايد:
[1] سوره بقره (2) آيه (25)، يعنى: و آنان كه پيمان الهى را پس از
محكم كارى برهم مىزنند و آنچه را كه خدا دستور به پيوندش را داده، قطع مىكنند و
در روى زمين تباهى بپا مىكنند.
[2] سوره فتح (48) آيه (9)، يعنى: هر كس پيمان شكنى كند بر زيان
خود اقدام كرده است.