امام (ع) در امر به عبرت گرفتن مردم زمان خود از احوال ملتهاى پيشين،
مراتب گوناگون عام و خاص و اخص را رعايت فرموده است به اين طريق كه در مرحله نخست
بطور مطلق فرمود از سرگذشت ملتهاى گذشته عبرت بگيريد، در مرحله دوم با روش ذكر خاص
پس از عام بيان فرمود كه به احوال مؤمنان گذشته بنگريد و در عبارت فوق مردم را به
پند گرفتن از سرگذشت اولاد اسماعيل و اسحاق و مردم پيش از ظهور پيامبر اسلام متوجه
مىسازد كه اخصّ از مرحله قبل مىباشد.
اولاد اسماعيل اشاره به عرب خاندان قحطان و معدّ مىباشد و مراد از
بنى اسحاق فرزندان روم، پسر عبص از اولاد اسحاق است و منظور از بنى اسرائيل يعقوب
فرزند اسحاق مىباشد. اما اختلاف افكار و جدايى آنان از يكديگر كه عامل تسلط
پادشاهان ستمگر كسراهاى ايران و قيصرهاى روم شد چنان است كه حضرت در سخنان خود
بيان فرموده است و ما به شرح آن مىپردازيم:
جنگ و جدالهاى فكرى و اجتماعى و اختلاف و تفرقه مردم عرب كه بلا
فاصله پيش از ظهور پيامبر اسلام وجود داشت بسيار روشن است و براى هر كسى كه اندك
مطالعهاى از كتابهاى سير و تاريخ داشته باشد واضح است كه همين اختلافهاى همه
جانبه باعث شد كه سلاطين جور و كسراهاى دنيا بر آنان حكومت يافتند و آنان را
دستگير و از سرزمينهاى آباد و كرانههاى درياى عراق و مكانهاى سر سبز جهان به طرف
بيابانهاى بدون آبادى و لم يزرع تبعيد مىكردند اين بود سرگذشت اعراب، اما وضع بنى
اسحاق و اسرائيل همان بود كه براى فرزندان روم بن عيص واقع شد: در دين مسيحيت
شعبههاى مختلفى به وجود آمد از قبيل نسطوريه يعقوبيه و ملكانيه و ...، و نزاعها و
اختلافاتى كه فرقههاى گوناگون با هم داشتند باعث ضعف آنان شد، و به اين دليل
قيصرها در سرزمين روم و شام بر آنان تسلط يافتند و بخت نصر براى مرتبه دوم بر