در اين عبارات حضرت به مردم زمان خود دستور مىدهد كه در حال ملتهاى
گذشته بنگرند كه چگونه موقعى كه با هم وحدت كلمه داشتند و دلها با هم الفت داشت و
گرد هم اجتماع داشتند خداوند تمام خوبيها را به ايشان عطا فرمود، و در اوج عزت و
اقتدار به سر مىبردند، اما همين كه از آن وضع برگشتند از يكديگر پراكنده شدند و
با هم به دشمنى برخاستند، خداوند جامه كرامت و بزرگوارى را از تنشان كند و ناز و
نعمت را از آنان گرفت و سر گذشتشان مايه عبرت و پند آيندگان شد، و اين سنت الهى در
تمام ملتها و در همه زمانها جارى است كه هر گاه مردم اهل حق و حقيقت شدند، به
توحيد رو آوردند، به وحدت كلمه و مهربانى و الفت گراييدند و دلهايشان به همديگر
نزديك بود و براى برقرارى حق و عدالت استقامت ورزيدند و در اين راه در مبارزه با
دشمنان، طاغوتها و فراعنه زمان صبر و تحمل داشتند و از پا، در نيامدند سرانجام تاج
پيروزى بر سر نهند و بر قلّه خوشبختى قرار گيرند.
و السيوف متناصره،
برخى برآنند كه تقدير اين عبارت: اهل سيوف است يعنى صاحبان شمشير
پيروز مىشوند، مضاف حذف شده است ولى شارح احتمال داده است كه پيروزى براى شمشيرها
استعاره است به اين دليل كه چون شمشيرها هر كدام باعث پشتيبانى ديگرى مىشوند گويا
جماعتى از انسانها مىباشند كه به پشتيبانى هم برخاستهاند، و منظور از نفوذ
ديدگان آن است كه پردههاى شبهه را كه مانع وصول به حق هستند پاره مىكنند و به
سوى حق راه مىيابند و مراد از اتحاد عزائم، آن است كه انديشههاى قاطعانه براى
جستن حق و حقيقت با هم اتفاق و يگانگى داشته باشند. كلمههاى مختلفين و متحاربين،
حال و منصوبند و جمله قد خلع در محل نصب و حال است و عبرة هم حال و منصوب است.