(45195- 45177) و اما اين كه فرمود پس از
پايان آزمايش و بلايا، خداوند آنان را پادشاهان و حكمروايان و پيشوايان جامعه قرار
داد، و به مرحلهى از كرامت و عزتشان رساند كه هيچ تصوّرش را نمىكردند، چنين بود
كه موسى و هارون پس از هلاكت فرعون مالك حكومت مصر شدند و حاكميت دين و رياست
جامعه بر ايشان استقرار يافت، و همين طور طالوت و داود پس از كشتن جالوت به حكومت
و رياست رسيدند به اين طريق كه وقتى با پيروان خود به منظور جنگ با جالوت از رود
عبور كردند، داود با فلاخن خود سنگى را به سوى جالوت رها كرد، به وى اصابت كرد و
او را به قتل رساند، يارانش شكست خورده متفرق شدند و حكومت نصيب طالوت و يارانش
شد، و پس از او به حضرت داود منتقل شد چنان كه خداوند در قرآن مىفرمايد: «وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ»[1] به همين طريق سلطنت و حكومت مطلقه به سليمان رسيد و سپس در
ميان فرزندان او يكى پس از ديگرى مىچرخيد تا رسيد به شخصى از اولاد سليمان بنام
اعرج و چون او ضعيف و ناتوان بود علاوه بر آن پيامبر هم نبود، پادشاهان از اطراف
بيت المقدس به طمع گرفتن سلطنت وى سر برآوردند تا سرانجام يكى از پادشاهان جزيره
كه در سرزمينى به اسم سنجار رياست داشت بر او شورش كرد، و پادشاهى را از او گرفت
آن گاه پس از مدتى خداوند بلايى بر او نازل كرد و با فرستادن بادى شديد لشكريان و
سربازان وى را به هلاكت رساند پادشاه و فرزندش با بخت نصر كه نويسندهاش بود فرار
كردند و در هنگام گريز فرزند پادشاه پدرش را به قتل رساند از اين قضيه بخت نصر
خشمگين و ناراحت شد، سرانجام با هر نيرنگى كه بود پسر پادشاه را كه قاتل پدر بود
كشت و خودش بر تخت سلطنت قرار گرفت اين بود نخستين مرحله پادشاهى بخت نصر.
[1] سوره بقره (2) قسمتى از آيه (250)، يعنى: و خدايش پادشاهى و
فرزانگى عطا فرمود.