از بين مىبرد و سنگدلى مىآورد و ترحّم و
نازكدلى را زايل مىكند و باعث امراض اخلاقى و جسمانى مىشود كه دارويى جز فقر و
گرسنگى آن را درمان نمىكند، قناعت صفتى است كه از متفرعات خصلت پسنديده عفت و
پاكدامنى مىباشد.
(44356- 44345)
و لو كانت الانبياء ... مقتسمه،
و اين نيز استدلال ديگرى است براى بيان مطلب كه تقدير مقدمات آن چنين
است، اگر خداوند نسبت به پيامبرانش تمام امكانات رفاهى را فراهم مىساخت، قوّت و
عزّتى به دست مىآوردند كه هيچ كس جرأت دستيابى بر آن نداشت و سلطنتى را دارا
مىشدند كه همه بى چون و چرا تسليم آن مىشدند و اين امر نتايج و مفاسدى را در پى
داشت كه اكنون به ذكر آن مىپردازيم:
1- در اين صورت گر چه اطاعت مردم از آنان سريعتر و آسانتر انجام
مىشد اما مانند پيروى از پادشاهان بود نه انبيا و اولياء، زيرا از نظر عامه مردم،
شاهان و قدرتمندان حق اطاعت شدن دارند نه مستضعفان و بينوايان.
2- از پيروى ايشان تكبر نمىورزيدند زيرا روشن است كه اغلب افراد
كمتر شانه از زير فرمان اهل قدرت و پادشاهان خالى مىكنند، اما بر اين اطاعت و ترك
تكبر اجر و پاداش كسى كه به سبب مجاهده با نفس خود خواهى و استكبار را از خود دور
مىسازد مترتب نبود.
3- آخرين نتيجه اين كه ايمان مردم در اين موقع خالص و براى خدا نبود
بلكه تجزيه شده و يك جزء آن براى خدا و جزء ديگر آن براى تمايلات نفسانى يا ترس از
قدرتهاى دنيوى بود، پس اين گونه اعمال ثوابى ندارد، ثواب اعمال كسانى كه با شيطان
بجنگند و تلقينهاى گمراه كننده وى را درهم شكنند و پيروزمندانه آماده پاداشهاى
جاويد آخرت باشند.
(44395- 44357)
و ملك تمدّ نحوه اعناق الرجال و تشد اليه عقد الرحال،