است پس نسبت قبيح به خدا داده است و اين
گونه انسانها در اين كار پيرو ابليس مىباشند زيرا او گفت چگونه بشرى را سجده كنم
كه او را از ماده پست آفريدهاى و اين آفرينش را كه از ناحيه خداست ناپسند دانست.
(43960- 43954)
و جاحدوا اللَّه ما صنع بهم،
يكى ديگر از ويژگيهاى اين اشخاص آن است كه نعمتهاى الهى بر خود را
انكار مىكنند و به دليل غفلت از حقّانيت خداوند توجهى به نعمتهاى فراوان او بر
خود ندارند و در نتيجه شكر و سپاس وى را انجام نمىدهند، و چون شكر و سپاس حكايت
از اعتراف به نعمت دارد، جحد و ناسپاسى نيز دليل بر غفلت آنان مىباشد و به تعبير
ديگر سپاسگزارى در برابر نعمت منعم به دو طريق امكان پذير است، نخست اين كه بطور
آشكار با زبان در پيش صاحب نعمت اعتراف به احسان وى كند و طريق ديگر آن است كه در
مطالبى كه بر زبان مىراند و يا كارهايى كه انجام مىدهد رضايت و خشنودى منعم را
فراهم سازد و موافقت اوامر و نواهى وى را مورد توجه قرار دهد، و هنگامى كه هيچ
كدام از اين دو طريق تحقق نيافت و ترك شد كفران نعمت و انكار آن لازم مىآيد.
اين شرح مربوط به انكار و ناسپاسى از ناحيه اكابر و اين رهبران
نالايق بود اما به اين دليل كه فعل جاهدوا، از باب مفاعله است كه مفيد اشتراك و
كار طرفينى است ظاهرا از طرف خداوند هم بايد چنين عملى از عبارت اراده شده باشد،
ولى آنچه از ناحيه حق تعالى تصور مىشود آن است كه ناسپاسى و انكار آنها را ناديده
گرفته و پيوسته نعمتش را بر آنان مىافزايد و به اين سبب ايشان را به ياد نعمتهاى
خود در حق آنان مىاندازد.
حرف «ما» در عبارت بالا، مصدريه است و نيز ممكن است كه موصول و به
معناى الذى باشد كه عايد صله آن حذف شده و تقدير آن ما صنعه بهم است.
(43965- 43961)
مكابرة لقضائه،
اينها اين ناسپاسى را به منظور مخالفت حكم حق تعالى