انجام مىدهند زيرا او به سپاسگزارى و اطاعت
امر، دستور مىدهد، ولى آنان حكم وى را ناديده گرفته و فرمانهايش را پيروى
نمىكنند. واژه مكابره به معناى منازعه و ستيزه كردن با يكديگر و گفتار مىباشد به
علت تكبرى كه در طرفين وجود دارد، مكابره ترشيح براى استعاره مجاحده است و مغالبة
لآلائه نيز ترشيح است و هر دو منصوب و مفعول له مىباشند امّا مغالبه مثل مكابره
غايت حقيقى براى جحود و انكار نيست، بلكه شبيه غايت است، شرح مطلب اين است كه وقتى
لازمه كفران نعمت، از دست رفتن و قطع شدن آن باشد بنا بر اين آنان كه اهل جحود و
انكارند گويا قصد از بين بردن نعمت داشته و در اين امر به پيروزى رسيدهاند زيرا
لازمه فعل آنها زوال نعمت بوده است.
(43977- 43966)
فانهم ... الجاهليه،
امام (ع) به منظور اين كه بيشتر جامعه را از پيروى كوركورانه گذشتگان
و بزرگان خودشان باز دارد، در اين جملهها برخى از اسباب و علل آن را بيان فرموده
است كه چنين است:
آنها پايههاى بناى عصبيت و استوانههاى اركان فتنهجويى و آشوبگرى و
شمشيرهاى وابستگى و انتساب به جاهليت مىباشند. در هر يك از اين فرازها نوعى
استعاره به كار رفته است مثلا چون مبدأ و ريشه خودخواهى و انحصار طلبى كبر و نخوت
است لذا واژه اساس را براى آن استعاره آورده و چون صفت تكبر به وجود اين اكابر
قائم است آنها را پايههاى آن گفته است همچنان كه هر ساختمانى روى پايهها قرار
مىگيرد و لفظ اركان كنايه از اجزاء و قسمتهاى فتنه و آشوب است و نيز آنها را
دعائم و ستونهاى فتنه و آشوب و لفظ سيوف را براى آنها استعاره آورده است به اعتبار
اين كه آنان در امور منسوب به جاهليت داراى موقعيت و تصميمهاى قاطع و نافذ
بودهاند چنان كه شمشير بر هر جا كه وارد شود قاطع و برنده مىباشند. احتمال ديگر
آن است كه استعاره نباشد بلكه از باب حذف مضاف باشد يعنى آنها صاحب شمشيرهاى