بر ديگرى داشته باشد، و به جامعه انسانى نيز
فهمانده است كه چون همه از يك نسلند شايسته نيست كه بر هم ديگر فخر و مباهات داشته
باشند، و اين حقيقت را با اين بيان صريح كه خداوند هيچ فضيلت و برترى براى او، بر
برادرش قرار نداده بود، تاكيد فرموده است.
(43847- 43824)
سوى ما الحقت العظمة ... ريح الكبر،
در اين عبارتها، حضرت سبب و علت تكبر را روشن ساخته و آن، دشمنى و
عداوتى است كه از صفت ناپسند حسد پيدا مىشود، توضيح مطلب اين كه شخص متكبر، خود
را در نهايت كمال مىداند و معتقد است كه از هر كسى به هر كمالى شايستهتر
مىباشد، و هيچ كس لايق نيست كه در اين امر شريك او باشد، و اين امر سبب حسد
ورزيدن بر غير خود مىشود، چنان كه قابيل، به دليل بزرگى سنّى و ديگر اسباب برترى
و لياقت كه در خود تصور مىكرد عقيده داشت كه از هر كس براى ازدواج با خواهر زيبا
رويش سزاوارتر مىباشد، از اين رو بر، برادر خود كه در اين امر جلو افتاده بود حسد
برد و اين حسد هم باعث بر افروخته شدن آتش خشم و عصبانيت او شد چنان كه در قبل
توضيح داده شد، كلمه «نار» كه به معناى آتش است به عنوان استعاره ذكر شده و لفظ
قدح كه جرقّه آتش است ترشيح آن مىباشد و كلمه «ريح» استعاره از وسوسهها و
خاطرههايى است كه شيطان در نفس شخص متكبر مىدمد كه او نسبت به اين امر و هر
كمالى از هر كسى احق و اولى مىباشد و، واژه نفخ نيز استعاره از القاء و تلقين
كردن اين خيالات و وسوسههاست.
(43852- 43848)
الذى اعقبه اللَّه ...،
منظور از آنچه كه خداوند به دنبال اين تكبر براى او آورد، همان پشيمانى
است كه آن را ذكر كرديم.
(43859- 43853)
و الزمه آثام القاتلين الى يوم القيامه،
اين عبارت اشاره به مطلبى است كه از قرآن استفاده مىشود از جمله
مىفرمايد: «مِنْ أَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنا عَلى بَنِي إِسْرائِيلَ