است كه خودخواهى و فخر فروشى را كه مايه
انحطاط و پستى آدمى است از خود، دور سازند و آن را در زير لگدهاى خود بياندازند و
هيچ گونه توجّهى به آن نداشته باشند، و نيز آن را به پيراهن يا طوقى مانند كرده
است كه در گردن مىاندازند، و چون مناسب آنها نيست به آنان دستور مىدهد كه از
گردنهاى خود بيرون آورند و لباس تواضع را بر تن پوشند، و كلمه مسلّحه را براى
متواضع بودن استعاره آورده است زيرا اشخاص متواضع به دليل داشتن اين خصلت پسنديده،
دين و معنويت خود را از دستبرد ابليس و لشكريانش محافظت و پاسدارى مىكنند و
نمىگذارند خوى ناپسند تكبر و ساير رذايل اخلاقى و عملى بر آنان حمله كنند چنان كه
فرد مسلّح خود و اشخاص مورد نظرش را از شرّ دشمنان نگهدارى و محافظت مىكند، و سپس
مىفرمايد: كه براى شيطان گذشته از لشكريان جنّى، يارانى از آدميان نيز مىباشد كه
كار او را ادامه مىدهند و صفت وى را كه تكبر و عصبيت است شعار خود دارند، پس از
آنان نيز بپرهيزيد.
(43823- 43810)
و لا تكونوا كالمتكبر على ابن امّه،
امام (ع) در اين جمله به منظور بيان مصداق، پيروان خود را نهى مىكند
از اين كه مثل قابيل نباشند كه برادر خود را از كبر و حسد به قتل رسانيد كه قرآن
حكايت آن را بطور تفصيل در سوره مائده بيان كرده است:
«وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً ... جَزاءُ الظَّالِمِينَ^[1]» در باره سبب و علت اين كار، نقل شده است كه حضرت حوّا، هر دفعه كه
آبستن مىشد دو فرزند، يك دختر و يك پسر مىآورد، اولين مرتبه قابيل و خواهرش را
به دنيا آورد و پس از گذشت شش ماه هابيل و خواهر او را زاييد، و چون اين چهار تن
بالغ شدند خداوند به حضرت آدم دستور داد كه
[1] سوره مائده (5) آيه (30)، يعنى: داستان دو پسر آدم را براى
مردم بيان كن، موقعى كه هر كدام قربانى خود را به درگاه خدا آوردند ... اين است
كيفر ستمكاران.