شارح در توضيح اين قسمت از سخنان حضرت كه در
معرّفى اين گروه آمده، براى چنين شخصى دو اشتباه ذكر كرده است: لفظى، معنوى: سخنى
را كه از پيامبر شنيده، نتوانسته است بدرستى لفظ آن را ضبط كند، و معناى آن را هم
درست درك نكرده، و هنگامى كه مىخواهد آن را براى ديگران بازگو كند، معنايى كه خود
تصور كرده است- در حالى كه بر خلاف اراده پيامبر است- با لفظى از خود بيان مىكند،
بنا بر اين آنچه را كه گفته، هم از نظر معنى و هم از جهت لفظ بر خلاف گفته پيامبر
است، اما تعمدى در اين جهت نداشته، زيرا: آن را كه به نظر خود از پيامبر شنيده،
روايت كرده و به آنچه كه در فكر و انديشه او درست بوده عمل كرده و آن را به رسول
خدا نسبت داده است، علّت به غلط افتادن مردم و پذيرفتن گفتار او آن است كه آنها به
اشتباه او آگاهى نداشتند، و علت اشتباه كردن خود او در نقل روايت و عمل به آن،
توهّم و پندار او به هنگام شنيدن بوده است، كه اگر توجه به اين امر داشت نقل آن
روايت و عمل به آن را ترك مىكرد.
(50130- 50089)
و رجل سمع ... لرفضه،
اشاره به قسم سوم است، كه علت به غلط افتادن ناقل و همچنين سبب گمراه
شدن مردم با شنيدن از او، يك موضوع است و آن آگاه نبودن آنان از نسخ روايت است.
(50256- 50143)
و آخر رابع ... و محكمه ....
امام با اين جمله به گروه چهارم اشاره فرموده و در جمله بعد آن را
توضيح داده است: و عرف الخاص و العام فوضع كلّ شيئى موضعه يعنى، از جمله مزيّتهاى
گروه چهارم آن است كه موارد عامّ و خاصّ روايات را دانسته و هر كدام را به جاى خود
به كار بردهاند.
سپس امام (ع) به درستى و واقعيت قسم سوم آگاهى داده و چنين فرموده
است: و قد كان يكون من رسول اللَّه (ص).
اين امر در زمان پيامبر اكرم وجود داشته است كه برخى اشخاص سخنى