كه شيطان بر طبق ظن و گمان حرف مىزد نه از
روى علم و يقين.
2- به گفته يكى از شارحان غير مصيب بودن آن به اين دليل است كه گمان
مىكرد گمراه كردن مردم به دست اوست و به همين سبب گفت: همه آنان را گمراه
مىسازم، و حال آن كه مردم به اختيار خود راه باطل را پيش گرفتند، و او اگر چه در
اين گمان، كه گمراهى انسانها به اختيار اوست، خطا كرد امّا، گمان او در باره اصل
گمراه شدن گمراهان با گمراه شدنشان تحقّق يافت.
3- چون هدف امام (ع) از بيان اين مطلب نكوهش شيطان و وادار كردن مردم
به دشمنى با او است لذا در كلمه أجمعين توقّف فرموده به اين معنا كه ابليس گمان كرد
همه مردم را گمراه خواهد كرد و امّا اين كه پس از تهديد براى گمراه كردن همه
فرزندان آدم بندگان خالص را استثنا كرد، بر طبق ظن و گمان خودش نبود، بلكه از باب
تصديق سخن پروردگار بود كه فرمود: «إِنَّ عِبادِي لَيْسَ
لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ^[1]» و بديهى است كه اين گمان شيطان نيز گمان فاسدى بود زيرا او فقط
توانست برخى از انسانها را گمراه كند نه همه را.
4- برخى ديگر از شارحان گفتهاند گمان نابجاى ابليس به اين دليل است
كه وقتى تهديد كرد و گفت: همه را گمراه مىكنم، مقصودش شرك به خدا بود و هنگامى كه
گفت: بجز بندگان با اخلاصت، منظورش معصومين از گناه بود كه دسترسى به آنان ندارد،
پس در حقيقت به گمان او، مردم فقط دو گروه مىباشند مشرك و معصوم، و اين ظنّ غير
مصيب و انديشه ناصوابى است زيرا گروههاى بسيارى هستند كه نه مشركند و نه معصوم.
(43605- 43602)
صدّقه به أبناء الحميّة،
حميت به معناى عصبانيت و خشم و غضب مىباشد، متكبّر در حقيقت از اين
خشمناك است كه تصور مىكند كسى بر او
[1] سوره حجر (15) قسمتى از آيه (41) يعنى: همانا بر بندگان خاصّ
من تو را تسلطى نخواهد بود.