3- تقوا را به جاى تمام آنچه كه در گذشته از
دنيا دوست مىداشتند قرار دهند و آن بهترين جانشين از هر محبوبى است زيرا
گرانبهاترين نتيجهها را كه سعادت هميشگى است براى انسان به بار مىآورد.
(43011- 43007) 4- در مقابل هر نوع مخالفى تنها تقوا را موافق خود
سازد، به اين معنا كه هر كس بر خلاف حق و تقوا قدم بردارد گر چه عزيزترين دوست آدم
باشد بايد از او دست برداشت و راه پرهيزگارى را كه راه حق است، پيش گرفت و از
تمايل به راه مخالف حق پرهيز كرد، چنان كه از افلاطون حكيم نقل شده است كه:
سقراط را دوست مىدارم و حقيقت را هم دوست مىدارم اما در هنگامى كه
حرف سقراط مخالف حق باشد حق را دوستتر مىدارم.
(43014- 43012) 5- به پيروان خود دستور مىدهد كه با توجه به تقوا و
پرهيزگارى، خوابشان را به بيدارى مبدّل سازند يعنى شب زندهدار باشند خواب شبانه
را از خود دور كنند و تمام آن را به عبادت به سر برند.
برخى از شارحان نهج البلاغه مىگويند: مراد آن است كسانى را كه در
خواب فرو رفتهاند با توجه به تقوا بيدارشان سازند منظور از خواب، غفلت و جهل و
بىخبرى است و مقصود از بيدار كردن آنان، بيرون آوردنشان از خوابگاههاى طبيعت و
وادار كردن ايشان به انجام دادن عبادات است تا لياقت كمالات علمى و عملى را دريافت
كنند.
(43018- 43015) 6- ششمين دستورى كه امام به اصحاب خود در باره صفت
تقوا مىدهد آن است كه سراسر روزهاى عمر خود را با توجه به تقوا و پرهيزگارى
بگذرانند.
(43021- 43019) 7- تقوا را شعار دلهاى خود قرار دهند، شعار به معناى
لباس زيرين است كه به عنوان استعاره به كار رفته است يعنى همچنان كه شعار در زير
لباسهاست و به باطن بدن چسبيده است، تقواى حقيقى نيز دل آدمى را فرا گرفته و در
باطن اثر مىگذارد و ممكن است از عبارت سخن امام (ع) اين اراده