(تأجج): شدت گرما (وقود): جرقّه زدن (ذكاه):
شعلهور شدن آن (فضاعة الامر): شدت مطلب و از حدّ و اندازه گذشتن آن.
(زمر): گروهها، و مفردش زمره است.
(زحزحوا): دور شدند (اطمأنّت): آرامش يافت (مثوى): جايگاه (مئاب):
محل بازگشت (مدنيون): جزا داده شدگان.
(إصلاته بسيفه): شمشير كشيدن
[ترجمه]
«خداى را به عنوان سپاسگزارى از نعمتهايش مىستايم، و براى اداى
حقوقش از او يارى مىطلبم زيرا كه سپاه او با عزت و توانائيش با عظمت است، و گواهى
مىدهم به آن كه محمد (ص) بنده و فرستاده اوست، مردم را به فرمانبردارى از
دستورهايش فرا خواند و با جهاد، در راه دين او، بر دشمنانش پيروز شد، همبستگى
دشمنان به منظور تكذيب او، و كوشش و تلاش آنان براى خاموش ساختن نور او وى را از
دعوت و جهاد باز نداشت، پس به تقواى الهى چنگ بزنيد، زيرا:
تقوا را ريسمانى كه دستگيره آن محكم و پناهگاهى است كه بلندى آن
استوار مىباشد و به سوى مرگ و سختيهايش بشتابيد و پيش از آمدنش خود را آماده
سازيد زيرا قيامت پايان كار است و همين مرگ بس است كه خردمند را پند دهد و نادان و
غافل را عبرت آموزد.
پيش از فرا رسيدن قيامت نيز از امورى آگاه خواهيد شد كه عبارت است از
تنگى قبرها و فراوانى حزن و اندوه و وحشت از جايگاهى كه بر آن وارد مىشويد و
پياپى رسيدن ترسها و به هم در رفتن استخوانهاى دنده و كر شدن گوشها و تاريكى لحد و
بيم از عذاب موعود و اندوه پوشاندن قبر و استوار ساختن سنگ بر روى آن.
پس اى بندگان خدا! به او توجه كنيد زيرا دنيا همه را به يكسو
مىكشاند و شما و رستاخيز به يك ريسمان بسته شدهايد، و گويا قيامت، نشانههاى خود
را آورده و پرچمهايش را نزديك ساخته، و شما را بر سر راهش نگه داشته است،