جستجوى دين حق مسافرت كند صدق مىكند، پس
شايسته است كه مردم در طلب دين به سوى امامان حق، هجرت كنند اما بايد دانست كه اين
توجّه خداوند نسبت به هجرت كنندگان در راه حق به اين دليل نيست كه خداوند نيازمند
به كسانى از ساكنان زمين باشد كه دين وى را در دل نهان دارند و يا آن را آشكار
كنند، زيرا حق تعالى غنىّ مطلق است كه هيچ گونه نيازى در وى نمىباشد.
(42296- 42286)
مسأله پنجم، لا تقع اسم الهجره ... قلبه،
در اين عبارت بيان شده است كه شرط صدق هجرت بر كسى كه به سوى امام
وقت خود مسافرت مىكند، آن است كه امام را بشناسد و معرفت به حق او، داشته باشد
زيرا امام است كه حافظ دين مىباشد و منبعى است كه بايد از آن معارف الهى را جستجو
كرد، لذا فرمود: هيچ وقت نمىتوان كسى را مهاجر خواند مگر آن گاه كه معرفت به
حقّانيت امام در روى زمين داشته باشد.
(42303- 42297)
فمن عرفها و اقرّ بها فهو مهاجر،
در معناى اين عبارت دو احتمال وجود دارد.
الف- پس از بيان مصداق مهاجرت، توضيح مىدهد كه معرفتى كه شرط صدق
كردن مهاجرت است آن معرفتى است كه وى را وادار به رفتن به سوى امام سازد نه شناختى
در سطح پايين.
ب- احتمال ديگر اين كه تنها، شناختن امام و اقرار به حقانيت او، و
گرفتن معارف از وى در صدق مهاجرت كافى است اگر چه به سوى او نرود، و، وى را مشاهده
نكند، چنان كه به مقتضاى سخن پيامبر اكرم، ترك حرام خدا هجرت است زيرا چنان كه
گذشت، فرمود: مهاجر كسى است كه حرام الهى را ترك كند.
(42319- 42304)
و لا يصدق [يقع خ] اسم الاستضعاف على من بلغته الحجّه،