فنا و نابودى هم چنان كه گفته شد، يا عبارت
از نابودى مطلق است به قول كسانى كه اعاده معدوم را جايز مىدانند و يا اين كه
منظور از آن، پراكندگى و جدايى اجزاى آن است بطورى كه بىفايده شود و اين مطلب هم،
عقيده ابو الحسين بصرى معتزلى بود كه بيان شد.
(41878- 41827)
من غير حاجة ...
حضرت بطورى كه در جملههاى قبل فوايد و منافعى را كه معمولا در به
وجود آوردن يا نابود ساختن موجودات براى فاعل تحقق دارد، بيان كرده و سپس ذات اقدس
الهى را از آن دور دانست، هم اكنون در آخر مبحث نيز آنها را كه غرض ايجاد جهان پس
از فنا و نابودى آن مىباشد خاطر نشان ساخته و از خداوند متعال نفى فرموده است و
اين فوايد و اغراض عبارتند از:
احتياج و نيازمندى، كمك گرفتن از بعضى مخلوقات در مقابل برخى ديگر
آنان، خروج از وحشت تنهايى به جانب انس و دلگرمى و از حالت نادانى و بىخبرى به
طرف علم و آگاهى و بدل ساختن فقر و نياز به حالت غنا و بىنيازى و بالاخره دور شدن
از خوارى و ذلّت و به دست آوردن عزّت و قدرت و يادآور شديم كه همه اين غرضها از
باب دفع ضرر و جلب منفعت است و ذات بارى تعالى از آن دور مىباشد و گفتيم كه افعال
خداوند به منظور دست يافتن به اين منافع و اغراض انجام نمىشود بلكه تنها جود مطلق
و وارستگى ذات وى از شائبه بخل و منع است كه پيوسته باعث افاضه وجود مىباشد. بايد
توجّه داشت كه اين مطلب ميان دانشمندان اسلامى مورد اختلاف است، جمهور اهل سنت و
فلاسفه معتقدند كه خداوند كارها را به خاطر سود و غرض انجام نمىدهد، اما معتزله
با ايشان مخالفت كردهاند.
با توجه به مفهوم اين خطبه شريفه كه حق تعالى دنيا را پس از نابود
كردن به حالت وجود بر مىگرداند، سؤالى پديد مىآيد كه آنچه را كه دين و شريعت بر
آن گواهى مىدهد و مورد بحث و اختلاف ميان فلاسفه و متكلمان است، زنده