responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 4  صفحه : 316

شدن و برگشتن بدنهاى آدميان مى‌باشد نه تمام جهان وجود، پس منظور از اين عبارات چيست؟

در پاسخ مى‌گويند ضمير مؤنث در عبارت ثم يعيدها، چون مهمل است دو احتمال در آن متصور است پس همچنان كه مى‌توانيم مرجع آن را تمام دنيا بگيريم مى‌توانيم بعضى از دنيا را از آن اراده كنيم كه مقصود از آن بعضى، بدن انسان است‌ [1] و بنا بر اين اشكالى به وجود نمى‌آيد.

يكى از شارحان نهج البلاغه مى‌گويد كه اهل سكوك و عرفان با اين كه معناى ظاهر سخن امام را چنان كه ما بيان داشتيم قبول دارند اما به ظاهر اكتفا نكرده و تاويلى عقلى براى اين بيان كرده‌اند، آنها مى‌گويند ممكن است سخن امام (ع) از و انه يعود سبحانه ... الامور، اشاره به حالت عارف باشد هنگامى كه به حق و اصل شده چنان كه همه چيز در نظرش از درجه اعتبار افتاده، در حقيقت فانى شده و تنها خدا را مشاهده مى‌كند، همان طور كه تمام ممكنات قبل از وجود ذاتا استحقاق وجود نداشته در اين مرحله هم به اعتبار ذهن عارف معدوم صرف مى‌باشند، و معناى جمله ثم يعيدها نيز چنين است كه وقتى عارف از حال وصال برگشت و به ماديات و جسم و جان خود پرداخت آنها كه بى‌اعتبار و در ذهن وى فانى به نظر مى‌رسيد هم اكنون اعتبار يافته و مثل قبل از حالت وصال وجود و اعتبار مى‌يابند و همه اينها حكايت از قدرت تصرّف حق تعالى مى‌كند كه ذهنها را چنين استعدادى داده تا بتواند اشياء را چنان بى‌اعتبار بداند و پس از آن كه به پستى گراييد عوض خدا ماديات را چنين معتبر و مؤثر بداند.

پس از شرح جملات اين خطبه شريف هم اكنون متوجه مى‌شويم كه آنچه‌


[1] چنان كه صاحب منهاج البراعه مرجع ضمير را بعض قرار داده است، فالضمير عائد الى الدنيا ...

و اريد به البعض على طريق الاستخدام، ج 11، ص 125 (مترجم)

نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 4  صفحه : 316
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست