حكومت و گردآورى ثروت و افزايش افراد لشكر و
توسعه دادن بر سرزمينهاى تحت حكومت و تفوّق پيدا كردن بر أقران چنان كه انسان با
داشتن مال و اولاد نسبت به ديگران برترى پيدا مىكند، بعضى اوقات غرض از ايجاد
امرى دفع ضرر مىباشد مثل اين كه ترس از نابودى خود دارد و آن را وسيله حفظ جان
قرار مىدهد، يا بيم از نقصان دارد و به واسطه ايجاد آن مىخواهد خود را تكميل كند
يا از خوف اين كه مبادا همتايش بر او غالب شود آن را به وجود مىآورد تا از آن كمك
بگيرد يا مىترسد كه دشمن به مقابلهاش برخيزد، و يا براى رفع تنهايى و ترس و وحشت
بىمونسى دست به ساختن و به وجود آوردن انيس مىزند، و اغراضى كه موجب از بين بردن
و فانى كردن موجود مىشود چند قسم مىباشد:
دفع ضرر، مثل از بين بردن مرض كه وجود آن مايه زيان و ادامه آن باعث
رنج اوست، و ممكن است كه غرضى از آن جلب منفعت باشد، بيمارى را ريشهكن مىكند تا
آسايش و راحت به دست آورد، امّا تمام اين فوايد كه در جلب منفعت و دفع ضرر خلاصه
مىشود از ويژگيهاى صفت امكان است كه حق تعالى از آن منزّه و دور مىباشد.
(41822- 41812)
و لكنّه سبحانه ... لقدرته،
جمله دبّرها بلطفه، اشاره به اين معناست كه حق تعالى جهان آفرينش را
بر اساس حكمت و نظامى آن چنان نيكو آفريده است كه كاملتر از آن امكانپذير نيست، و
امسكها بامره، امر و فرمان تكوينى خداوند، پيوسته باعث بقاى جهان هستى مىباشد، و
اتقنها بقدرته، عالم وجود را با قدرت لا يزال و آگاهى بر مصالح وجودى و سودمنديش،
استحكام بخشيد، تمام اين امور را نه به منظور سود، بلكه تنها به خاطر جودى كه در
ذات او نهفته است، با دست لطف و عنايت خاص پروردگارى خويش انجام داد.
(41826- 41823)
ثم يعيدها بعد الفناء،
امام (ع) در اين قسمت بطور صريح مىفرمايد كه خداوند پس از آن كه
تمام اشياء را فانى كرد، آنها را به عالم وجود بر مىگرداند، و