فانى شدن جهان بجز ذات احديت وى كسى و چيزى
باقى نمىماند كلمه الواحد اشاره به همين معناست و واژه قهّار اشاره به صفت قهاريت
اوست كه به آن سبب تمام موجودات را معدوم و نابود مىسازد و معناى جمله اليه مصير
جميع الامور آن است كه خداوند پس از آن كه به موجودات هستى بخشيده روزى آن را از
آنها مىگيرد.
(41716- 41698)
بلا قدرة ... فناؤها،
اين جمله اشاره به آن است كه هيچ يك از موجودات نه قدرت و توانايى بر
ايجاد خود داشته و نه مىتوانند از فانى شدن خويش خوددارى كنند و در عبارت بعدى با
يك قياس شرطى متصل قسمت دوم ادعاى فوق را (هيچ موجودى نمىتواند از نابودى او
امتناع كند) اثبات مىكند و علت اين كه تنها به اين قسمت پرداخته آن است كه شقّ
اول (هيچ مخلوقى قدرت بر ايجاد خود ندارد) واضح است و نيازى به استدلال ندارد اما
ملازمهاى كه ميان مقدم و تالى وجود دارد آن است كه هر موجودى چون از فنا و نيستى
نفرت دارد اگر بتواند حتما از آن فرار مىكند تا باقى بماند اما به دليل اين كه
آفريننده جهان او را فانى و نابود مىسازد پس قدرتى براى خوددارى از نابودى خود
ندارد.
(41732- 41717)
لم يتكاءده ... خلفه،
اين كه خداوند در كارهاى خود، دچار رنج و مشقت نمىشود مطلبى است
واضح و روشن زيرا خستگى و امثال آن در مورد قدرتهاى مادى و ناقص مىباشد كه ممكن و
محتاجند، اما حق تعالى كه واجب الجود بالذات است و هيچ گونه نيازى در او نيست رنج
و مشقت هم در وى متصور نخواهد بود.
(41811- 41733)
و لم يكوّنها ...،
در اين قسمت امام به اغراض و فوايدى اشاره فرموده است كه معمولا فاعل
را وادار به ايجاد امرى و يا نابود ساختن آن مىكند، غرضهايى كه سبب به وجود آوردن
چيزى مىشود از دو حال خارج نيست يا جلب منفعت است و يا دفع ضرر، اما جلب منفعت از
قبيل پا بر جا ساختن و تقويت سلطه و