نقيض تالى اين نتيجه را استثنا مىكنيم اين
قضيّه استدلالى حملى به دست مىآيد: چون محدود نيست پس وى را فرزند نيست.
(41204- 41201)
30- جلّ عن اتخاذ الانباء،
اين صفت كه در حقيقت تاكيد ويژگى قبلى (شماره 29) و توضيحى براى آن
مطلب مىباشد آن است كه پروردگار متعال كسى را به فرزندى نگرفته است، و پايگاه قدس
او برتر از اين امور است زيرا اينها از لوازم اجسام و جسمانيّاتند كه در معرض
دگرگونى و زوال مىباشند.
(41209- 41205)
31- و طهر عن ملامسة النّساء،
او از تماس گرفتن با زنان منزّه است زيرا اين عمل نيز از لوازم تركيب
و جسم بودن و نيازمندى مادّى است كه ساحت قدس وى از آن منزّه و مبرّا مىباشد.
(41213- 41210)
32- لا تناله الاوهام فتقدّره،
به و هم و خيال در نمىآيد، زيرا در اندازه و مقدار نمىگنجد، توضيح مطلب
آن كه قوه واهمه تنها معناهايى را درك مىكند كه تعلق به محسوسات داشته باشند اين
قوه به منظور روشن ساختن مدركات خود از قوه مخيّله كمك مىگيرد و آنها را در
مقدارهاى مخصوص و مكانهاى معين، قالبريزى مىكند و تمام اين امور سبب احتياج به
مادّه و تعلق به غير مىباشد كه در خداوند راه ندارد.
(41218- 41214)
33- و لا تتوهّمه الفطن فتصوّره،
يكى ديگر از صفات سلبيه خداوند آن است كه افكار و انديشهها نتوانند
وى را دريابند چون به و هم و تصور درنيايد.
منظور از هوشمندى خردها كه از سخن امام (ع) استفاده مىشود آن است كه
به چابكى بتوانند با توسل به دليل و راهنما مطلب را دريابند، و دليل اين كه حضرت
از درك خردها به توهّم تعبير فرموده آن است كه هر گاه عقل بخواهد امور مجرّد از
ماده را دريابد، ناچار است كه با كمك گرفتن از وهم و خيال آنها را به صورتهاى
مادّى و قالبهاى مثالى تصور كند و اين گونه ادراك جز توهم و خيال چيزى نيست و از
اين روست كه نفس آدمى آنچه را كه در خواب مشاهده مىكند