responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 4  صفحه : 281

و حق تعالى كه واجب الوجود بالذات است نه عرض است و نه محل آن واقع مى‌شود پس متّصف به نهايت نمى‌شود.

اما اين كه در بعضى موارد خدا را متصف به نهاية و لا نهاية مى‌كنند به معناى سلب مطلق نهايت از حدّ است به اين طريق كه چون مقدار كه معروض نهايت واقع مى‌شود از خدا دور مى‌باشد پس نهايت هم بطور كلى از او منتفى است نه به طريق عدول و قضيه معدوله‌ [1] كه فرض كنيم نهايت و لا نهايت بر خدا عارض مى‌شود امّا نهايت در وى وجود ندارد.

24- خداوند تحت شماره و عدد در نمى‌آيد، دليل بر اين مطلب آن است كه شمرده شدن از خصوصيات كمّ منفصل يعنى عدد مى‌باشد كه آن نيز از اعراض است چنان كه در مورد خود بيان شده و اين امر نيز به ثبوت رسيده است كه خداوند نه عرض و نه محلّ براى آن واقع مى‌شود بنا بر اين محال است كه ذات پروردگارى جزء معدودها قرار بگيرد.

(41082- 41073)

و انّما تحدّ الادوات انفسها،

منظور از واژه ادوات وسايل و ابزارهاى حسّى و نيروهاى بدنى مى‌باشد و در جاى خود ثابت شده است كه قواى جسمانى، تنها جسم و جسمانيات را حسّ مى‌كنند، بنا بر اين معناى عبارت فوق آن است كه اجسام و نيروهاى مادى بدن، امورى را درك مى‌كنند كه مانند خودشان جسم و ماده بوده و در نوع يا جنس با هم يكى باشند و مى‌توانيم در اين عبارت فكر را هم داخل سازيم زيرا چنان كه در قبل بيان شد آن نيز موقعى كه به معقولات توجه كند به امورى احاطه پيدا مى‌كند كه جداى از وهم و خيال نيستند يعنى براى معلومات خود صورتها و سايه‌ها ترسيم مى‌كند پس فكر و انديشه آدمى هم به‌


[1] قضيه معدوله در منطق آن است كه حرف نفى با محمول يا موضوع يا هر دو تركيب يافته و مجموعا به معناى مثبت به كار روند مثل: سنگ لا انسان است و چون حرف لا معناى نفى خود را از دست داده قضيه را معدوله مى‌گويند. (مترجم)

نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 4  صفحه : 281
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست