تقارن بر قرار ساخته، پس وى را قرينى نيست،
شارح اين مطلب را به دو دليل كه از سخن امام (ع) برمىآيد به اثبات رسانده است:
الف- حق تعالى تمام موجودات نزديك به يكديگر را آفريده و اگر خود
قرين داشته باشد پس خودش هم جزء مقترنات و مخلوق خود خواهد شد و اين امرى محال و
باطل است.
ب- تقارن نيز مثل تضاد از باب اضافه است، و براى تحقق آن، يكى از
طرفها نياز و احتياج به طرف ديگر دارد، و اگر براى خدا هم قرين و همتاى نزديكى فرض
شود، نيازمندى و نقص در وى لازم مىآيد چنان كه در نفى تضادّ تشريح شد و اين امر
بر ذات اقدس خداوند محال و باطل است.
18- اين صفت كه در واقع شاهد مثال و شرحى براى ويژگى شماره 16
مىباشد آن است كه به عنوان نمونه خالق جهان ميان مخلوقاتى چند تضاد بر قرار ساخته
كه از جمله آنها نور و ظلمت يا تاريكى و روشنايى است.
اختلاف دانشمندان در تعريف حقيقت و ماهيت ظلمت: ميان بعضى از
دانشمندان در چگونگى وقوع تضادّ بين نور و ظلمت اختلافى است كه از تعريف ظلمت نشأت
گرفته، برخى آن را عدمى دانسته و عده ديگر وجودى مىدانند كه شارح از اين عدّه است
و آن را امرى وجودى و ضدّ نور مىداند گروه سوم برآنند كه حقيقت ظلمت روشن نبودن
چيزى است كه در اصل بايد روشن باشد [1].
بنا بر اين قول عدم صرف نيست و مجازا ضد خواهد بود. و برخى ديگر از
مثالهايى كه حضرت به عنوان مثال براى متضادها بيان فرمود. از اين قرار است: سفيدى
و سياهى، خشكى و ترى، گرمى و سردى و تضادى كه خداوند تعالى ميان اينها بر قرار
ساخته عبارت از آن است كه آنها را با اين طبيعتهاى متخالف آفريده است.
[1] اين عدم را در اصطلاح منطق عدم ملكه مىگويند در مقابل بالايى
كه عدم مطلق.