كه قرآن اشاره مىكند مىميريم و زنده
مىشويم و يا امر ديگر از امورى كه ميان آنها مشترك است، گر چه منكرانى كه مورد
سخن امام (ع) بودند توجّهى به اين جامع نداشتند زيرا مراعات اين اصطلاحات و جزئيات
تمثيل، از امور تخصّصى است كه آنان از اين علم بىبهره بودهاند، و در جاى خود
ثابت شده است كه با فرض تحقّق شرايط تمثيل، اعتبار چندانى ندارد، بلكه به دلايلى
فاسد است، زيرا حد اكثر افاده ظن و گمان ضعيف يا قوى مىكند و مفيد يقين نيست.
(40776- 40753)
و لم يلجئوا ... جان،
در اين جملات حضرت ادّعاى كافران را مبنى بر انكار حق و قيامت، مردود
دانسته است به دليل اين كه آنان براى عقيده خود هيچ دليلى ندارند. و هل يكون ...
جان، ممكن است اين قسمت هشدارى باشد بر اين كه اصل وجود آنها و آفرينش گياهان دليل
بر وجود صانع است و نقيض ادّعاى آنان را اثبات مىكند و به صورت استفهام اشاره به
حدّ وسط و كبراى قياس كرده است كه ترتيب آن با شكل اول چنين مىشود: آنها مصنوعند
و هيچ مصنوعى بىصانع نيست، پس هيچ كدام از آنان بىصانع و آفريننده نيست، امام
(ع) به كبراى قياس، فقط اشارهاى فرموده بدون اين كه تصريح به آن كند، زيرا امرى
بديهى است و خلافش ترجيح بلا مرجّح است كه نزد همه عقلا حتى كودكان و حيوانها زشت
و محال است از باب مثال: درازگوش كه صداى چوب را مىشنود از ترس مىدود، به دليل
آن كه غريزهاش مىگويد صداى چوب بدون وجود چوب محال است. پس فرارش ترجيح بلا
مرجّح نيست و بر فرض اين كه گياه بدون زارع سبز شود دليل بر آن نمىشود كه فاعل
نداشته باشد، زيرا زارع فاعل و وجود دهنده نيست، او فقط كارش آماده كردن بذر و
زمين است ولى فاعل حقيقى و هستى بخش به زراعت و گياه، پروردگار حكيم است كه از
حواسّ ظاهرى ما، دور مىباشد، ديدگان او را در نمىيابند و اوهام و انديشهها از
درك ذات اقدس وى ناتوانند و او از آنچه منكران ستمگر