در اين عبارات يكى ديگر از موجودات عجيب عالم آفرينش را مدّ نظر
آورده و با آن بر وجود حق تعالى استدلال فرموده، و آن پرندهاى است به نام ملخ
يعنى چنان كه در آفرينش مورچه و غير آن دلايلى بر وجود صانع حكيم يافت مىشود، در
وجود ملخ نيز به روشنى مىتوان دليل وجود خداوند را دريافت، و به قسمتهايى از
دقايق حكمت كه در آفرينش اين موجود به چشم مىخورد توجه داده است:
1- دارا بودن دو چشم سرخ، با دو حدقه سفيد و روشن، و به اعتبار سرخى
آتشين و روشنگرى قوى كه در حدقه چشم اين حشره وجود دارد، فعل اسرج را برايش
استعاره آورده است كه به معناى روشن كردن چراغ مىباشد.
2- اين پرنده، داراى گوشى است كه از چشم بينندگان پوشيده مىباشد،
بعضى از شارحان گفتهاند: واژه خفى كه به عنوان صفت براى سمع آمده، در حقيقت صفت
مقبول است و بطور مجاز بر قابل اطلاق شده، يعنى گوشى كه صداهاى لطيف و بسيار ضعيف
را مىشنود.
(40817- 40805)
3- و جعل لها الحسّ القوىّ
مراد از حسّ قوّه واهمه و مقصود از نيرومندى آن مهارت و هوشمنديى است
كه در طريقه زندگى و فعّاليتهايش، به آن الهام شده است، هنگامى كه فردى بسيار زيرك
و با هوش باشد در بارهاش مىگويند: له حسّ حاذق، بنا بر اين يكى از شگفتيهاى ملخ،
دارا بودن زيركى خاص و هوشمندى وى مىباشد.
4- و از جمله دقّتهاى حكيمانهاى كه در وجود اين حشره يافت مىشود،
ساختمان پاهاى وى مىباشد، قسمت پايين كه بر آن تكيه مىكند و روى آن مىنشيند،
مثل ارّه داراى دندانه است، و اين موضوع داراى فوايدى است:
وسيله كاوش و جستجوى مطلوب وى مىباشد، در هنگام نشستن، دمش را از