مدبّر به معناى كسى است كه بر سرانجام امور
و مصالح آن كه همان مرحله قضاست، آگاهى كامل دارد، و قدر، امورى است كه بر طبق اين
آگاهى انجام مىشود، همان طور كه در گذشته شرح داده شده است.
چنان كه متداول و معمول است امام (ع) پس از بيان دليلهايى بر اثبات
وجود حق تعالى، منكران خدا را نفرين كرده و وعده عذاب الهى داده است و منظور از
منكران، گروهى از عرب مىباشند كه مبدأ و معاد را انكار كرده و دهرى مذهب شدند و
گفتند: روزگار است كه همه ما را نيست و نابود مىكند، و ما عقيده و مذهب آنها را
ضمن شرح نخستين خطبه بطور مشروح بيان داشتهايم و اجمالا، ايشان كسانى هستند كه
خداوند متعال در كتاب كريمش عقيدهشان را چنين معرّفى مىفرمايد: «وَ قالُوا ما هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ
نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا ...»[1]
(40752- 40742)
زعموا ... صانع،
در اين قسمت به اين موضوع اشاره شده است كه منكران خدا و قيامت به
غلط و از روى اشتباه خود را همانند گياهان خودرو، دانسته و براى خويش صانعى قائل
نيستند و در اين جمله تمثيل [2] به كار رفته است كه اصل (مشبه به)، گياه و فرع (مشبه)، وجود خود
آنها، مىباشد و حكم اين تمثيل يا نتيجه تشبيه، عبارت از توهم آنهاست كه
آفرينندهاى ندارند، و جامع ميان اين دو، يا وجه شبه، ممكن است همان توارد مرگ و
زندگى بر آنها باشد چنان
[1] سوره جاثيه (45) بخشى از آيه (23)، يعنى: ... زندگانى ما، جز
همين نشأت دنيا و مرگ و حيات طبيعى، نيست و همين روزگار است كه ما را از بين
مىبرد ...
[2] تمثيل يكى از استدلالهاى منطقى است و داراى چهار ركن مىباشد:
1- اصل، جزء اوّل كه حكم آن مشخص است به تعبير ديگر مشبه به مثل خمر 2- فرع، آنچه
كه مىخواهيم حكمى برايش ثابت كنيم، يا مشبّه مثل كلمه نبيند 3- جامع يا وجه شبه
مثل مسكر بودن 4- حكم، حالتى كه براى اصل ثابت است و مىخواهيم آن را براى فرع نيز
ثابت كنيم.