23 بيان داشتيم كه امير المؤمنين (ع) صفت
بزرگ بودن به دو معناى اوّل در هر كدام از آنها را، شايسته ذات اقدس احديت ندانست
اما در دو صفت اخير معناى سوّمى از آنها را براى حضرتش اثبات كرد كه عبارت از
بزرگى مقام و عظمت جلال وى باشد.
و اما نصب دو كلمه شأنا و سلطانا به واسطه تميز بودن است و معناى
عبارت چنين است شأن و مقام او، بالاست و حاكميت و تسلّطش با عظمت است او سرچشمه
مقام هر صاحب مقام و سرانجام سلطنت هر صاحب قدرتى است بالاتر از رتبه او، و عظيمتر
از حكومت وى وجود ندارد، جز او خدايى نيست، او بزرگ مقام، بلند مرتبه، صاحب
كبريايى، عظمت و جلال است.
(40442- 40422) امام (ع) پس از حمد خداوند و ستايش وى، به آنچه
شايسته اوست، سخن خود را با گواهى بر بندگى پيامبر (ص) تكميل كرد، بندگى كه مبدأ
كمال علمى و نظرى براى نفس انسانى است، و سپس ويژگيهايى را براى آن حضرت بر شمرده
است كه هر كدام منشأ كمال در جهت عمل است، او برگزيده خدا و امين وحى و پسنديده
اوست و نيز به رسالت پيامبر و دلايل و حجتهاى محكمى كه با خود آورده اشاره فرموده
است و منظور از اين حجّتها ممكن است يا خصوص معجزات باشد و يا امرى عمومىتر يعنى
آنچه از طرف خدا بر مردم اتمام حجتى باشد كه در قيامت نگويند اگر براى ما پيامبرى
فرستاده بودى تو را اطاعت مىكرديم، و به اين معنى تمام راههاى فروع دين و ادلّه
احكام آن را فرا مىگيرد و معناى وجوب حجّتها، دليلهايى است كه پذيرش آنها براى
مردم حتمى و عمل طبق آن، لازم بوده است. و ظهور الفلح: پيروزى آشكار بر بقيّه
اديان و غلبه يافتن بر اهل آن، چه كسانى كه براى خدا شريك قايل بودند و چه آنان كه
وجود خدا را منكراند. و ايضاح المنهج: پيامبر اسلام راه خدا و شريعت وى را واضح و
روشن مىكند، چنان كه قرآن به اين معنى اشاره