(40329- 40325) 8- به بندگانش ستم روا
نمىدارد، بر خلاف سلاطين و پادشاهان روى زمين كه هر گاه ستم كردن بر زير دستان به
سودشان باشد و از آن لذت ببرند و يا در ترك آن ضررى احساس كنند در حق آنان روا
مىدارند، و اين خود معلول طبيعت مادى بشرى است كه اين را براى خود كمال مىداند،
ولى ذات اقدس پروردگار از چنين خاصيّتى مبرّا و دور است.
(40339- 40330) 9- در ميان آفريدههايش به عدل رفتار مىكند و نظام
خلقت را بر پايه عدل استوار فرموده است، اين مطلب آن چنان روشن است كه نيازى به
توضيح ندارد.
(40344- 40340) 10- به دليل حدوث مخلوقاتش بر ازليّت و بىآغازيش
استدلال، و به دليل اهميت اين موضوع، به اختلاف عبارت آن را تكرار فرموده است.
(40352- 40345) 11- به ناتوانى مخلوقات بر كمال قدرت وى استدلال
مىشود. آنچه غير از ذات خداست بطور كلّى داغ نقص قدرت بلكه كمال عجز و ناتوانى بر
پيشانى دارد، زيرا همگى نيازمند به او هستند و او مبدأ وجودى همه آنهاست و هيچ
كدام از سببها و علّتها، علّت واقعى نيستند بلكه همه از معدّات مىباشند پس در
حقيقت هيچ قدرتى نيست مگر از او و براى او، و شكل منطقى استدلال با يك قياس
استثنايى چنين است: اگر خداوند نسبت به وجود امرى عجز و ناتوانى مىداشت، مبدأ
وجودى آن واقع نمىشد، امّا او مبدأ تمام هستيهاست، پس قدرت كاملهاش بر تمام آنها
ثابت است.
يادآورى: از باب اصطلاح، عجز در موردى به كار مىرود كه از آن انتظار
قدرت مىرود مثل اين كه به ديوار نمىگويند عاجز است زيرا از آن انتظار قدرت و
توانايى نمىرود.
(40360- 40353) 12- جاودانه است زيرا جز ذات اقدس وى همه چيز محكوم
به فناست.
قدرت و حاكميّت حق تعالى بر آنچه از آفريدههايش كه آمادگى فنا
دارند،