حسنه و وادار كردن آنهاست بر اين كه به
سخنان نيكو خو گرفته و زبان خود را به آن عادت دهند، امام عليه السلام با اظهار
ناخشنودى خود نسبت به ناسزاگوئى و نهى كردن از آن، حكم حرام بودن آن را صادر
فرموده است، چنان كه پيامبر اكرم نيز فرموده است: «من براى لعن و سبّ مبعوث
نشدهام [1]» و جاى ديگر به درگاه
خدا عرض مىكند: «خدايا! من بشرى بيش نيستم، پس هر گاه انسانى را نفرين كردم تو آن
را به سود او قرار ده، نه به زيان او، و او را به راه راست هدايت فرما [2].»
(49553- 49533)
لو وصفتم ... فى العذر
يعنى، اگر از ناسزاگوئى مخالفان، صرف نظر كرده، كارهاى ناشايست آنها
را بر ايشان بر مىشمرديد و از روى خيرخواهى و راهنمائى، ستمگرى و انحراف آنان را
يادآور مىشديد و سپس به جاى دشنام، اين چنين در حق ايشان به دعا مىپرداختيد به
درستى نزديكتر بود، زيرا موقعى كه كارهاى زشت آنان را تذكر داده و آنها را نصيحت
مىكرديد، اميد مىرفت كه به سوى حق برگردند، و نيز براى شما بهترين اتمام حجت محسوب
مىشد، زيرا بعدا مىتوانستيد ادعا كنيد: وظيفه خود را انجام داده و براى دست
برداشتن از خلافكارى آنها را نصيحت كردهايد، ولى آنان گوش ندادهاند.
قلتم عطف بر كلمه وصفتم و قبل از آن، لو در تقدير است، و نيز جواب
شرط بعد از پايان دعا، مقدّر است، و هر دو، به قرينه قبلى حذف شده است و تقدير آن
چنين است، اگر اين دعا را بر زبان جارى مىكرديد، در گفتار درستتر و در مقام عذر
رساتر بود.
دعائى كه حضرت به اصحاب خود مىآموزد، با وضعيت جنگ مناسبت است و در
آن، چند موضوع از خدا درخواست شده است: