«آنان گروهى از مردم دنيا بودند، در حالى كه اهل آن نبودند، در دنيا
چنان بودند كه گويا در آن نيستند، مطابق آنچه به حقيقت درك مىكردند عمل مىكردند،
از آنچه بايد بر حذر باشند پيش از فرا رسيدنش در علاج آن مىكوشيدند آنها تنها با
اهل آخرت نشست و برخاست داشتند، مىديدند كه دنيا پرستان مرگ اجسادشان را بزرگ
مىشمرند. در حالى كه آنان مرگ قلبهاى زندگانشان را بزرگتر مىدانستند.»
[شرح]
ظهرانى با نون مفتوح، جلو رو، با بيان اين ويژگى حضرت اشاره فرموده
است به برخى يارانش كه قبل از او به سراى آخرت شتافتند.
(54393- 54380)
كانوا قوما ... اهلها،
اين جا در مورد معرّفى مردم زاهد و نيكوكار، دو جمله ذكر شده است كه
گر چه با هم متناقض مىنمايد ولى در حقيقت تناقض ندارند زيرا در قضاياى متناقض
وحدتهايى بايد رعايت شود كه از جمله وحدت در موضوع و نسبت است و حال آن كه در اين
دو جمله به يك تعبير وحدت در موضوع ندارند چون موضوع اوّل جسم آنها و موضوع دوم
قلب آنان مىباشد و به تعبير ديگر وحدت در اضافه ندارند زيرا موضوع جمله اول
زاهدان از نظر جسم ظاهر و نيازهاى مادى است و در جمله دوم از نظر جهات قلبى و
باطنى است: ايشان از لذتها و نعمتهاى پر زرق و برق دنيا چشم پوشيده و غرق در محبت
خدا و رحمتهايى شدهاند كه براى دوستانش در جهان آخرت آماده فرموده است، به اين