غفلتآور و چيزى كه انسان را به گمراهى
مىكشاند مىآيد، و چنان كه قبلا بيان شد، دنيا و ماديات آن اين خصوصيت را دارد.
(54359) 2- آن را خدوع بسيار فريب دهنده معرفى فرموده است، و معمولا
خدعه و نيرنگ در مورد رايزنيهايى رخ مىدهد كه انديشههايى به ظاهر مصلحت جويانه
ولى در باطن تباهىآور و گمراه كننده است اظهار شود و به اين دليل كه دنيا و
زينتهاى پر زرق و برق آن، همانند انديشههاى فريبنده است كه ظاهرى آراسته دارد ولى
آدمى را از راه خدا و ياد او باز مىدارد، لذا دنيا را به اين ويژگى توصيف فرموده
است.
(54374- 54360) 3- با عبارتهاى: مطيعة منوع، ملبسة نزوع، چهار صفت
براى دنيا آورده است كه ميان هر يك از دو قرين آنها تقابل تضادّ وجود دارد، در عين
اين كه بخشنده است منع كننده نيز هست، و با آن كه پوشاننده است پوشش را از تن آدمى
بيرون مىآورد، و تقارن اين اوصاف اشاره به آن است كه صفت خوبى كه از دنيا مشاهده
مىشود در حقيقت توّهم و خيالى بيش نيست و آنچه واقعيت دارد و صفت حقيقى آن
مىباشد همان جزء دوم هر كدام از اين دو قرين است، (منوع و نزوع) زيرا اگر چه گاهى
انسان از خيرات و لذّات آن بهرهمند مىشود ولى بزودى حوادث و واردات دنياى فانى
باعث منع آنها مىشود، آنچه داده، مىگيرد و لباسهاى عزّت آدمى را از قيافه روح او
مىكند، و از اين رو اين معنا را با جمله لا يدوم رخاؤها ... تأكيد فرموده است كه
آسودگى آن دوام ندارد، زيرا تمام خوشيهاى آن، از قبيل تندرستى و جوانى و مال و
مقام و غيره، دير يا زود در تغيير و زوال است و همين حالت عدم ثبات باعث مىشود كه
رنج و ناخوشى در دنيا ادامه داشته باشد و از بين نرود و بلا و گرفتارى آن همانند
بادهاى مداوم در حال وزيدن است و آرامشى براى اهلش باقى نمىگذارد.