دلها را از هم جدا كند و بميراند ولى ممكن
نيست كه از او مطالبه خون شود و مورد انتقام قرار گيرد.
(54213- 54211) 7- مرگ را از آن نظر كه انسان را از پا در مىآورد،
به دام صيادان تشبيه فرموده و لفظ حبائل را با صفت اعلاق كه از لوازم مشبه به است
براى ناراحتيها و بيماريهاى بدنى استعاره فرموده كه منجر به مرگ مىشود.
(54219- 54214) 8- ويژگى هشتم كه براى مرگ ذكر فرمود جمله و تكنّفتكم
غوائله مىباشد يعنى غم و اندوه مرگ و مصيبتهاى آن سراسر وجود و هستى شما را احاطه
كرده است.
9- چون آفتهايى كه باعث مرگ مىشود، همانند نك تيرهاى پهن و تيز است
كه بدن را مىآزارد و آدمى را به قتل مىرساند، به اين سبب حضرت واژه معابل كه به
همان معناست استعاره آورده و با ذكر كلمه اقصدتكم كه به معناى نشانه گرفتن و هدف
قرار دادن و از لوازم مشبه به است، آن را ترشيح فرموده است.
(54223- 54220) 10- مرگ را به خاطر هيبت و ترسى كه دارد به سلطانى
قاهر و غالب و يا درندهاى كه با چنگالها و دندانهاى تيز طرف را از پا در مىآورد
تشبيه كرده و به اين منظور لفظ سطرت براى آن به عنوان استعاره آورده.
(54227- 54224) 11- صفت يازدهم كه براى مرگ آورده، آن را به ستمگرى
مانند كرده كه به ناحق كسى را مورد حمله قرار دهد و با اين مناسبت، واژه عدوه را
به عنوان استعاره آورده است، اين جا در مورد استعاره قرار دادن اين كلمه ممكن است
اشكالى پيش آيد كه اگر معناى ظلم و ستم به ناحق گرفتن باشد و آن را در باره مرگ هم
درست بدانيم پس اطلاقش بر آن، حقيقت خواهد بود، نه مجاز و استعاره.
در پاسخ شارح مىفرمايد: اصولا گرفتن به غير حق، در مورد موجودى است
كه زنده و داراى احساس باشد، نه در مورد مرگ و به فرضى كه در مورد غير زنده هم آن
را درست بدانيم، حقيقت ظلم، آن نيست بلكه ظلم حقيقى