مدح دنياست و دو كلمه دارا و محلا تميز و
قائم مقام اسم جنسى هستند كه اسم نعم بوده و حذف شده است. اين جا دو مسأله قابل
ذكر است:
1- معمولا اسم جنسى كه اسم فعلهاى نعم و بئس باشد به اسمى اضافه
مىشود كه داراى ال باشد مثل: نعم صاحب القوم ولى در اين عبارت به چيزى اضافه شده
است كه ال ندارد و اين مطلب در شعر نظير هم دارد: فنعم صاحب قوم لا سلاح لهم.
2- اين كه در اين عبارت با ذكر اسم جنس (دار) دارا را هم كه نكره و
بدل از آن است آورده و اين هم در شعر نظير دارد: فنعم الدّار دار أبيك دارا، و
دليل اين كه دار را به جمله من لم يرض بها، و محلّ را. به من لم يوطنها اضافه كرده
اين است كه هر كس از دنيا خشنود نباشد و آن را موطن اصلى خود قرار ندهد از عبرتهاى
آن پند مىگيرد و تقوا را توشه خود مىگيرد و همان پرهيزكارانند كه به وسيله تقوا
خوشبخت شدهاند، احتمال مىرود كه دارا و محلّا منصوب باشند بنا بر اين كه براى لم
يرض بها و لم يوطّنها تميز باشند.
(53323- 53308)
و انّ السعداء بالدنيا غدا هم الهاربون منها اليوم،
در اين جمله امام (ع) كسانى از اهل دنيا را كه از سعادتمندان در
آخرتند معرفى مىفرمايد كه با اعراض از دنيا و درس گرفتن از ويژگيهاى وى آن را سبب
كسب كمالات اخروى و خوشبختى آن جهان قرار دادهاند، تعبير به هرب كه به معناى
گريختن است كنايه از دورى كردن كامل از لذتهاى دنيا مىباشد، بديهى است وقتى انسان
جز به اندازه ضرورت دلبستگى و علاقهاى به دنيا نداشته باشد و در عين حال از آن درس
آموخته و دگرگونيها و فراز و نشيبهاى آن را به وسيله ارتقاى به درجات آخرت قرار
دهد بهترين سعادت را كسب كرده است در باره اين كه فقط بايد به اندازه ضرورت از
دنيا استفاده كرد. سرور پيامبران حضرت رسول اكرم (ص) مىفرمايد: «مرا به دنيا چه
كار، من در دنيا همانند سوارهاى هستم كه