گذاشته و به اصلاح آن نپرداخته، بلكه وى را
به حال خود واگذار كرده كه هر كار بخواهد انجام دهد.
كلمههاى سهگانه: (حجة، معذرة، و جهالة) تميز و منصوب هستند.
(53052- 53018)
يا ايها الانسان ... بهلكة نفسك ...،
امام (ع) در ذيل اين عبارت انسان مغرور را مورد خطاب قرار داده و در
مورد جرأتش بر گناه و عواملى كه باعث مغرور شدن او به پروردگارش شده و مايه غفلت
وى از سختى عقوبت و كيفر اخروى شده است، او را با چند جمله استفهامى كه حاكى از
توبيخ و سرزنش است مورد سؤال و پرسش قرار داده و راجع به امورى از او سؤال مىكند
كه سبب دلبستگى او به هلاكت نفس خود شده و از آن رو آن را به معاصى و گناهان آلوده
كرده است، و نيز در مورد بهبود يافتن وى از درد نادانى، و بيداريش از خواب غفلت و
ترحم كردن بر خود چنان كه به ديگران رحم مىكند از او سؤال فرموده است.
فرقى كه در محتواى اين چند پرسش وجود دارد آن است كه در سه مورد
نخست: (جرأت بر گناه، مغرور شدن به پروردگار، و دلبستگى به هلاكت نفس) از باب
تجاهل عارف، سؤال مىكند كه، علّت اين اعمال ناپسند چه بوده است، در حالى كه مقصود
از سه پرسش آخر آن است كه انسان تصديق و اعتراف كند كه به چنين حالتى گرفتار است.
در خصوص جمله «ما آنسك» احتمال ديگرى هست كه به معناى تعجب باشد و
نه، استفهام و سؤال، اى انسان چه قدر علاقه به هلاكت نفس خود دارى!
(53068- 53053)
فربّما ترى الضاحى ... رحمة له،
حضرت، پس از آن كه صفات ناپسند انسان مغرور و گنهكار را با چند جمله
پرسشى به او تذكر داد و بالاخره به