منظور بيدارى و نجات او فرمود: بايد چنان كه
به ديگران رحم مىكنى به خود نيز رحم كنى، با جمله بالا كه در حقيقت صغراى قياس و
شكل اول منطق است براى اثبات فرمايش خود، دليل آورده است و طريقه تشكيل اين
استدلال چنين است: مقدمه اول (صغرى): تو كه هر گاه كسى را در مقابل خورشيد و آفتاب
سوزان، ناراحت مىبينى به حال او رحمتت مىآيد و با هر وسيلهاى كه مىتوانى بر او
سايه مىافكنى و يا اگر گرفتار دردى را مشاهده كنى، از روى ترحم بر او مىگريى،
مقدمه دوم (كبرى): و هر كس چنين رقّت قلب و دلسوزى بر حال ديگران داشته باشد، شايستهتر
آن است كه بر خويشتن رحم كند و نفس خود را از گرفتاريها نجات دهد، و نتيجه دو
مقدمه چنين است: پس براى تو شايستهتر است كه بر نفس خود از دردهايى كه گرفتار آن
است رحم كنى.
(53087- 53069)
فما صبّرك ... الانفس عليك،
در اين عبارت حضرت از صبر و تحمل انسان مغرور، در مقابل درد گناه و
مصيبتهايى كه در پى آن بر او وارد مىشود و خوددارى كردن وى از گريه بر حال خويش
كه عزيزترين چيز در نزد اوست، پرسش فرموده و با اين پرسش او را مورد ملامت و سرزنش
قرار داده است، و با احتجاج و استدلالى كه در عبارت پيش بيان شد چنين سؤال توبيخى
هم بسيار مناسب است.
(53100- 53088)
در جمله: كيف لا يوقظك ... سطواته،
به منظور بيدار شدن انسان از خواب غفلت كه به دليل توجه نكردن به
عظمت خداوند او را فرا گرفته است، هشدار مىدهد، و بعضى از عوامل بيدارى را كه ترس
از آمدن بلا در دل شب است يادآورى مىفرمايد، همچنان كه قرآن آن را مورد توجه قرار
داده و مىفرمايد: