او گويا كند و در نتيجه اين امر با او انس
پيدا كرده و درخت دوستى نسبت به آن موضوع در دل او ريشهدار خواهد شد، نمونه اين
مطلب، فراوان اتفاق مىافتد كه شخصى پيش ما، از كسى كه شايد او را نشناسيم يا حتّى
علاقهاى به او نداريم، مدح و ستايش مىكند و پيوسته اوصاف حميده او را براى ما
مىستايد، اين بيانات باعث مىشود كه، محبت آن شخص ناشناس در دل ما جاى بگيرد و
اين محبتى كه از او به دل ما آمده است وسيلهاى مىشود كه ما خود به توصيف او
بپردازيم و حتى نتوانيم خود را از مدح و ثناى او باز بداريم، از اين رو، مىگويند:
كسى كه چيزى را دوست دارد زياد از او ياد مىكند و آن كه بسيار از چيزى ياد كند،
اگر چه از روى تكلّف و زحمت باشد، به آن چيز انس و عادت پيدا مىكند، آرى ذكر خدا
نيز چنين است: در آغاز امر با زحمت انجام مىشود ولى اگر پيوسته باشد نتيجه و ثمره
آن دوستى و محبت و انس با خداست چنان انسى كه آدمى را وادار به ذكر خدا مىكند و
حتى خوددارى از ياد خدا برايش رنجآور خواهد بود، و بدين جهت برخى از عرفا
گفتهاند: بيست سال قرآن را با رنج خواندم و سپس بيست سال از آن بهره بردم. بديهى
است كه اين بهره بردن جز با انس و الفت حاصل نمىشود و آن نيز فراهم نمىشود جز
اين كه پيوسته به آن ادامه دهد، تا حدى كه رنج و زحمت تبديل به عادت و طبيعت شود،
و آن گاه كه انس با خدا حاصل شد از غير خدا بريده مىشود، و در هنگام مرگ، بكلى از
غير خدا جدا مىشود و در قبر هيچ يك از اهل و مال و فرزند و دوستى با او نمىماند،
جز محبوبش كه پيوسته به ياد اوست، و با قطع رابطه با همه امور دنيا و آنچه كه در
آن است از ذكر و ياد خدايش بهرهمند است و لذّت مىبرد، بنا بر اين جمله: «جعله
جلاء» اشاره به فايده ذكر خداوند و مداومت بر آن است كه نفوس را آماده عشق و علاقه
به محبوب مورد ذكر و اعراض و انصراف از غير او مىگرداند، و امام (ع) لفظ: «جلاء»
را استعاره فرموده است براى بر طرف