گاهى تركيب
باعث سنگينى عبارت مىشود ولى به حدّ عيبجويى نمىرسد، و دليل سنگينى يا از جهت
نزديكى مخارج حروف است كه در اين صورت چون صداى حروف در دو زمان نزديك بايد ادا
شود حرف اول ظاهر نمىشود و يا به دليل بازگشت صداى حرف دوم به مخرج حرف اول است،
مانند «هعخع» كه تمام چهار حرف آن حروف حلق است اين مراتب كه در جهت سنگينى كلمات
گفته شد در جهت روانى كلمات نيز وجود دارد.
بحث سوّم:
اين بحث در محاسن حروف مربوط به كلمات مفرده است
و بحث در اين
باره از دو جهت است:
1- اين كه
كلمه از نظر زيادى و كمى حروف در حدّ متوسط باشد زيرا حرف واحد مفيد نيست و كلمه
دو حرفى نيز در نهايت زيبايى نيست. امّا كلمات سه حرفى بهترند، چون در بر دارنده
حرف اوّل، وسط و آخرند و نيز به اين دليل كه صدا از عوارض حركت است و حركت در سه
حرف بهتر آشكار مىشود و هر گاه در كلمه سه حرف وجود داشته باشد كلام آسانتر بر
زبان جارى مىشود. كلمات چهار و پنج حرفى كمى سنگيناند به خاطر دارا بودن حروف
اضافى نسبت به سه حرف كه ايجاد كننده صوت بودند.
2- متعادل
بودن كلمه از نظر حركات، هر گاه پنج حركت متوالى در كلمهاى پديد آيد كاملا از نظر
وزن متعادل خارج مىشود. به اين دليل است كه شعر، چنين حركات متوالى را نمىپذيرد.
چهار حركت متوالى نيز باعث كمال سنگينى است، امّا دو حركت متوالى كه بعد از آنها
سكونى باشد متعادل و از روى اجبار تا سه حركت قابل قبول است.