(قحّم فى الامر و
تقحّمه): خود را بدان گرفتار ساخت.
(هيأت):
چگونگى، صفت (بلبلة): مخلوط شدن (الغربلة): آرد و جز آن را نخاله گرفتن و غربال
كردن، به معناى قتل نيز آمده است (ساط القدر): بهم زدن طعام ديگ با وسيلهاى و
چرخاندن آن.
(وشمة): كلمه
(وسمه): علامت و اثر (فلان): يرعى على نفسه: به حساب خود برسد (شمس): جمع شموس و
به معناى حيوانى است كه وقت سوار شدن مانع مىشود (تأوّد): حركت سنگين و با ثبات
(زلول): بىحركت و رام (كلوح): كسى كه در يأس و شكستگى ناراحت است.
(امر
الباطل): باطل زياد شد
[ترجمه]
«در گرو آنچه
مىگويم هستم و خودم ضامن آنم. هر كس از پيشامدهاى ناگوار روزگار عبرت آموخت به
هنگام قرار گرفتن در شبهات، تقوا وى را حفظ خواهد كرد.
آگاه باشيد
كه گرفتارى و بلا به شما بازگشته همان گونه كه در روزگار بعثت پيامبرتان وجود
داشت. سوگند به آن كه پيامبر را به حق برانگيخت بسختى در هم آميخته خواهيد شد تا اين
كه عزيزان بى جهت خوار شدند و خوار شدگان بنا حق عزّت يابند، افتادگان به ناحق به
عقب باز گردند و عقب نگه داشته شدگان جلو افتند. به خدا سوگند چيزى را پنهان نكردم
و ابداً دروغ نگفتم، من اين روز و اين وضع را از پيامبر شنيدهام.
آگاه باشيد،
گناهان، اسبهاى سركش و افسار گسيختهاى هستند كه سواران خود را وارد آتش مىكنند.
و تقوا و پرهيزكارى مركب آرامى است كه افسار خود را به دست سوارش سپرده و او را
وارد بهشت مىكند حق و باطل هر يك طرفدارانى دارد. اگر باطل اكثريت دارد از قديم
چنين بوده است و اگر حق طرفداران كمى دارد چه بسا هميشه چنين بوده است و كم اتفاق
مىافتد كه حق طرفدار فراوان پيدا كند».