بحث سوّم:
دانشمندان اختلاف دارند كه آيا شرط صدق مشتق بر معنايى، استمرار معناى مشتق منه آن
است يا خير؟
مثلا وقتى به
كسى گفته مىشود سارق، معناى آن تداوم سرقت از گذشته تا حال است يا خير؟ حق اين
است كه به دلايلى شرط صدق مشتق بر معنايى، بقاى معناى مشتق منه از گذشته تا حال
نيست.
1- ما به
ضرورت آگاهيم كه اهل لغت لفظ مشتق را در مواردى به كار مىبرند كه معناى اشتقاقى
(مشتق منه) آن باقى نيست، مثل كلمه قاتل را در حال حاضر در مورد كسى به كار
مىبرند كه در گذشته قتل انجام داده است.
2- مثلا شخصى
كه فعل زدن از او در يكى از زمانها صادر شده است، چون معناى زدن نسبت به حال و
گذشته عموميّت دارد ما مىتوانيم زدن را در زمان گذشته يا حال به او نسبت دهيم و
اگر زدن را در زمان حال به وى نسبت ندهيم نمىتوانيم از وى به طور كلّى نفى كنيم،
بنا بر اين صدق مشتق نمىتواند تداوم بقاى معناى مشتق منه باشد.
3- گاهى مشتقّات
از مصدرهاى گذرا گرفته مىشوند مانند سخن گوينده و خبر دهنده، كه تداوم مصدر
اشتقاقى در آنها ممكن نيست، زيرا وقتى انسان حرف دوّم را بر زبان جارى مىسازد،
حرف اوّل سخنش باقى نمانده و گذشته است. بنا بر اين اجزاى كلمه به طور پيوسته و
همزمان در خارج تحقّق پيدا نمىكند، چه رسد به اين كه ادّعا كنيم معناى مشتق منه
(تكلّم، خبر) باقى مانده است، با اين كه به طور اتفاق همه افراد، گوينده سخن را
متكلّم مىگويند.
ممكن است
اشكال شود كه هر گاه شخصى در حال حاضر زننده نباشد، هر چند در گذشته فعل زدن از او
صادر شده باشد مىتوانيم بگوييم زننده نيست.
زيرا زدن به
طور مطلق جزئى از زدن در حال حاضر است و چون زدن در حال حاضر بر شخص زننده صادق
نيست پس مىتوانيم بگوييم زننده بودن به طور مطلق بر او صادق نيست و اگر اطلاق
زننده بودن شخص (طبق ادّعا) صادق