و حركتى كم 9- يك حرف
اضافه و يك حركت و يك حرف كم داشته باشد 10- حركتى اضافه و حركتى كم داشته باشد
11- حركتى كم و حرفى اضافه داشته باشد 12- حركتى اضافه و حركت و حرفى كم داشته
باشد 13- حركتى و حرفى اضافه و حرفى كم داشته باشد 14- حركت و حرفى اضافه و حركتى
كم داشته باشد 15- حركت و حرفى اضافه داشته باشد و حركت و حرفى كم. اقسام ممكن
قابل تصوّر اين 15 قسم است و بر اهل لغت است كه مثالهاى آنها را بيابند.
بحث دوّم:
اهل علم اختلاف نظر دارند كه آيا جايز است مشتق (مثلا صفتى) بر مصداق صدق كند
و مشتق منه
(مثلا مصدر يا ريشه كلمه) بر آن مصداق صدق نكند؟ به نظر ما [شارح] حق اين است كه
جايز است. دليل ما اين است كه در باره اشتقاق كمترين مشابهت ميان مشتق و مشتق منه
كفايت مىكند.
بنا بر اين
شرط نيست بر هر مصداقى كه مشتق صدق كند مشتق منه نيز صدق كند، چون مهلك، مميت،
ضارّ و مذل، كه مشتقاند و بر ذات مقدس متعال صدق مىكنند، ولى مشتق منه (مصدر)
آنها مانند هلاك، موت، ضرر و ذلّ، نه تنها بر خداوند متعال صدق نمىكنند بلكه
اطلاق آنها بر خداوند جايز نيست.
اگر اشكال
شود كه مشتق مجموعهاى از مشتق منه و چيزى ديگر مىباشد و هر گاه مجموعهاى (مشتق)
بر مصداقى صدق كند، اجزاى آن مجموعه نيز صدق مىكند، ما در پاسخ مىگوييم اين مطلب
را كه مشتق منه جزء مشتق باشد و در معناى آن دخالت داشته باشد قبول نداريم. آنچه
از مشتق منه در مشتق وجود دارد همان حروف اصلى و بعضى حركات مشتق منه مىباشد و ما
روشن كرديم كه ناگزير بايد مشتق به يكى از صورتهاى قبل نسبت به مشتق منه تفاوتى
داشته باشد و در تغيير مشتق نسبت به مشتق منه شكّى نيست، و پس از تغيير، مشتق منه
به هيأت خود باقى نمىماند، پس لزومى ندارد هر جا كه مشتق صدق كند مشتق منه نيز
صدق كند.