و يا براى گرفتن
خلافت قيام كند و در طلب آن سخت بكوشد كه در اين صورت نظام امور مسلمين پراكنده
شود و وحدت آنها از هم بپاشد، در اين حال مانند كسى است كه سوار بر شترى چموش است
و زمام آن را چنان مىكشد كه دماغش پاره مىشود.
سياق كلام
امام (ع) و نظام آن، به معناى اوّل سزاوارتر و به معناى دوّم آشكارتر و به معناى
سوّم به صورت احتمال است.
(2710- 2693)
فرموده
است: فمنى النّاس لعمر اللّه بخبط و شماس و تلوّن و اعتراض
اين سخن امام
(ع) اشاره دارد به مبتلا شدن مردم به دست مردى كه در اعمال و حركاتش مردّد و دو دل
بود و «خبط» را به عنوان كنايه از امور ياد شده و «شمّاس» كنايه از طبيعت خشك و
خشن عمر مىباشد و تلوّن و اعتراض كنايه از اين است كه عمر از نظر اخلاقى حالات
گوناگونى داشت و مستقيم نبود. اين كلام امام (ع) داراى چندين استعاره است و وجه
مشابهت اين است كه اعمال عمر شبيه شتر و اسبى است كه طول راه را به صورت زيگزال و
نامنظّم كه كنايه از اضطراب و ترديد است طى كند، زيرا او در اعمالش منظّم نبود و
مردم گرفتار اعمال نامنظّم او بودند و شكّ نيست كه عمر سختگير و پرهيبت بود و
بزرگان صحابه از او پرهيز مىكردند.
بعد از مرگ
عمر ابن عباس در مورد مسألهاى كه عمر به خطا حكم كرده بود اظهار نظر كرد، به او
گفتند كه چرا در زمانى كه عمر زنده بود نگفتى؟ جواب داد عمر مردى مهيب بود و هيبت
او مانع اظهار نظر من شد.
قول ديگر اين
است كه سخن امام (ع) اشاره به گرفتارى مردم است كه نظم كار آنها متزلزل شد و
اختلاف كلمه پديد آمد و به علّت همين تفرقه، زندگى آنها نامنظّم شد.
پس از بيان
خصلتهاى سختگيرانه عمر، امام (ع) بيان مىدارد همان گونه