responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 1  صفحه : 518

كه با اوّلى صبر كرد با دوّمى نيز صبر كرد و در ضمن، دو امر را با توضيح زير متذكر مى‌شود:

1- طولانى شدن مدّت محروم بودن آن حضرت از امر خلافت.

2- سختى اندوهى كه به خاطر از بين رفتن حقّش به آن مبتلا بود و معتقد بود كه فوت حق خلافت از وى، موجب به هم خوردن نظام دين و عدم اجراى صحيح اسلام بوده است و هر يك از اين دو امر مستلزم بخشى از آزارى بوده است كه صبر در مقابل آنها نيكو بود.

(2737- 2711)

فرموده است: حتّى اذا مضى لسبيله جعلها فى جماعة زعم انّى احدهم.

«حتّى» براى بيان سرانجام زندگى عمر مى‌باشد و به صورت جواب جمله شرطيّه به كار رفته است، بدين معنى كه به پايان عمر رسيد و راهى كه مى‌خواست رفت و خلافت را به جماعتى واگذار كرد كه طبق نقشه، من هم يكى از آنها بودم.

امام (ع) با كلمه جماعة به اهل شورا اشاره كرده است و خلاصه داستان شورا اين است:

وقتى كه عمر ضربت خورد بزرگان صحابه بر او وارد شده و گفتند:

شايسته اين است كه عهد خلافت را به كسى بسپرى و مردى را كه مى‌شناسى جانشين خود سازى. عمر جواب داد كه دوست ندارم مسئوليت خلافت را در حال زندگى و مردگى به عهده گيرم. صحابه گفتند آيا اشاره‌اى هم نمى‌كنى؟

عمر جواب داد اگر اشاره كنم مى‌پذيريد؟ جواب دادند بلى. عمر گفت براى خلافت، من هفت نفر را شايسته مى‌دانم كه از رسول خدا (ص) شنيدم آنها اهل بهشتند، آنها عبارتند از:

1- سعيد بن زيد. ولى چون او از فاميل من است صلاح نمى‌دانم كه او امر خلافت را به عهده داشته باشد.

نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 1  صفحه : 518
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست