منتهى به اخلال در
واجبات مىشود و اخلال در واجبات از موارد هلاكت است.
قول ديگرى
اين است كه ضمير در صاحبها به خلافت بازگردد و صاحب خلافت كسى است كه امر خلافت را
به عهده بگيرد و هر گاه عادل باشد و رعايت حق خدا را بكند در مثل مانند كسى است كه
بر شتر چموش سوار باشد.
وجه تشبيه
صاحب خلافت با سوار بر شتر چموش، اين است كه هر كس متولّى امر خلافت شود در مداراى
با مردم و نظام بخشيدن كارها به وسيله قوانين حق، و هدايت آنها به راه عدالت
آشكار، ناگزير به سختى دچار مىشود كه اگر تفريط و تقصير كند شباهت به كسى دارد كه
ناقه چموش را آزاد بگذارد و اگر در تحقّق حقّ و انجام كامل آن افراط كند شباهت به
كسى پيدا مىكند كه زمام ناقه چموش را بسختى بكشد. به عبارت ديگر اين كه سرپرست
امر خلافت اگر در حفظ مسائل دين و شرايط آن اهمال و سستى كند تفريط كرده و تفريط او
را به هلاكت مىاندازد، چنان كه صحابه اين سستى و اهمال را به عثمان نسبت دادهاند
و بر سر او آمد آنچه آمد، اين چنين ولىّ امرى مانند كسى است كه زمام ناقه چموش را
آزاد بگذارد. و اگر در انجام مراتب حق به مردم سخت بگيرد و در كنجكاوى مبالغه و در
مؤاخذه افراط كند موجب دلتنگى و تنفّر طبيعى و پراكندگى آنها مىشود و كار خلافت
را بر او تباه مىكند، زيرا بيشتر مردم باطل را دوست مىدارند و از فضيلت حق
غافلند. اگر متولّى امر خلافت بر آنها سخت بگيرد مانند كسى خواهد بود كه زمام ناقه
چموش را سخت بكشد تا دماغش پاره شود.
اين سخن امام
(ع) از تشبيهات لطيفى است كه در اين جا به كار رفته است.
قول ديگر اين
كه: منظور از ضمير «صاحبها» نفس مقدّس خودش مىباشد و خود را به سوار، شتر چموشى
كه مواجهه با دو خطر است تشبيه فرموده كه يا بايد از امر خلافت دست بكشد و در
گرفتن آن قيام نكند و كنارهگيرى و عزلت اختيار كند مانند سوار شتر چموش كه مهار
آن را آزاد گذارد،